سینماسینما، مینو خانی
بر حسب عادت وقتی فیلمسازی یک بار توجهات را به خود جلب میکند، علاقه به دیدن فیلمش در جشنواره فیلم فجر زیاد میشود. نرگس آبیار از این دست فیلمسازان است که با «شیار ۱۴۳» (که هنوز به نظر من بهترین کار اوست) توجهات را جلب کرد و چند سالی است که وقتی فیلمی در بین آثار جشنواره دارد باید آن را دید واین بار با «ابلق» آمده است؛ ابلق به حیواناتی گفته میشود که پوست یا پر و پشم دو رنگ دارند؛ مثل کبوتر، گاو، اسب که البته معنای نمادین آن را در فیلم باید جستوجو کرد. سفید و سیاه، آدم خوب و آدم بد.
این بار هم بازیگران اصلی فیلم بر پرده میدرخشند؛ الناز شاکردوست و هوتن شکیبا و البته بهرام رادان و گلاره عباسی و خیل زیادی هنرور که بتوانند صحنه یک «کمون» (زورآباد) را ایجاد کنند و انصافا همه نقش خود را خوب ایفا میکنند، از بازیگران صاحبنام تا هنروران گمنام و این البته نشانه قدرت کارگردان است که میتواند آنقدر مهرهها را خوب کنار هم بچیند که هر کس نقش خود را خوب ایفا کند. به مجموعه بازیگران، عوامل فنی فیلم را هم اضافه کنیم و از یک فیلم خوش ساخت صحبت کنیم. تا اینجا همه چیز خوب است. گرچه نیمه اول فیلم خستهکننده است و خیلی طول میکشد تا اتفاق مهمی رخ دهد، و به نظر میرسد زمینهچینی برای اتفاق مهم کمی طولانی است. اما موضوع این فیلم خوب چیست؟ اعتراض به تجاوز مردی چشمچران و هوسباز. صفات این دومی، جایی برای گلایه نمیگذارد، همین است که هست، هوسباز و چشمچران. به کی؟ هر کس، فرقی نمیکند؛ تعدادی از زنان کمون راز دل میگشایند، اما در «بین خود».
اما اولی چه؟ یک زن مظلوم البته کدبانو، زیبا و دلبر، باآبرو، بساز و هر صفت خوب دیگر که میخواهید اضافه کنید، چون لیاقتش را دارد. اما آبیار از این زن چه میسازد؟ یک زن سرخورده دروغگو. دست شما درد نکند خانم آبیار. خواستید با فیلمتان با موجی که بر علیه سکوت در مقابل تجاوز راه افتاده به زنان این ممکلت آگاهی بدهید، آن هم به عنوان یک زن موفق که میتواند و باید الگو باشد؟ آگاهی بدهید که اگر روزی چنین اتفاقی برایشان افتاد، خفه شوند چون اگر دهان بگشایند، انگشتنما میشوند و مجبور به دروغگویی؟ آن زن دیگر چه؟ زن آن مرد؟ یک دختر ترشیده که حالا با یک مرد به نان و نوایی رسیده و میخواهد علیرغم باور به ماهیت مردش، همچنان با پول و پله مرد زندگی بهسامان کند؟ بله خانم آبیار، جامعه ما پر است از آن موشهای مزور و دورویی که در سیاهی و تاریکی (یا بهتر، چراغخاموش) ریشه همه چیز را میجوند و روز به روز فربهتر و نامآورترمیشوند و بر تعدادشان افزوده میشود؛ گاه در لباسهای مختلف.