سینماسینما، علی رضایی
در روزهای اخیر، انتشار محتوایی از زینب موسوی – استندآپ کمدین شناختهشده – که در آن با الفاظ رکیک به فردوسی و شاهنامه توهین شده، واکنشهای تند و گستردهای در جامعه به همراه داشته است. این اتفاق بار دیگر نشان داد که مرز میان شوخی، بیاخلاقی و هنجارشکنی تا چه اندازه باریک شده و برخی برای جلب توجه حاضرند حتی به ریشههای هویتی و فرهنگی یک ملت بیحرمتی کنند.
فردوسی و شاهنامه: ستون هویت ایرانی
فردوسی نه تنها یک شاعر، بلکه نگهبان زبان فارسی و حافظ هویت ایرانی است. شاهنامه قرنهاست که نماد مقاومت فرهنگی در برابر فراموشی و بیریشگی است. بیاحترامی به چنین سرمایهای، نه تنها توهین به یک شاعر، بلکه اهانت به حافظهٔ تاریخی و فرهنگی مردم ایران محسوب میشود. به همین دلیل واکنش عمومی جامعه در برابر این رفتار، کاملاً طبیعی و قابل پیشبینی بود.
سلبریتیها و عطش ویو و فالور
در عصر شبکههای اجتماعی، بسیاری از چهرهها به جای آنکه مسئولیت اجتماعی خود را در نظر بگیرند، تنها به دنبال ویو، لایک و فالور هستند. هر چه محتوایی جنجالیتر باشد، احتمال وایرال شدنش بیشتر است. این فرهنگ خطرناک باعث شده برخی سلبریتیها به جای خلاقیت و اندیشه، به سمت جنجالآفرینی و هنجارشکنی عامدانه بروند.
این چرخهٔ معیوب، جامعه را با پدیدهای مواجه کرده که در آن اخلاق، فرهنگ و حتی مقدسات قربانی عطش دیدهشدن میشوند.
معضلات سلبریتیزدگی و بلاگرهای بیفرهنگ
سلبریتیزدگی و تکیه بر بلاگرهای بیفرهنگ، جامعه را با آسیبهای متعددی روبهرو کرده است:
۱٫ سطحینگری فرهنگی: محتوای بیمایه و سطحی جایگزین اندیشه و هنر اصیل میشود و معیار ارزشگذاری از کیفیت به کمیت ویو و لایک تغییر میکند.
۲٫ ابتذال اخلاقی: رکیکگویی، هجو و بیاحترامی به بزرگان فرهنگ و حتی ارزشهای اجتماعی، بهتدریج عادی و طبیعی جلوه داده میشود.
۳٫ الگوسازی نادرست: نوجوانان و جوانان که بهطور طبیعی تحت تأثیر چهرههای پرمخاطب قرار میگیرند، این رفتارها را الگویی برای موفقیت میپندارند.
۴٫ فراموشی سرمایههای ملی: وقتی چهرهها بهجای پاسداشت فرهنگ و تاریخ، آن را ملعبهٔ تمسخر میسازند، نسل جدید به تدریج از ریشههای هویتی خود فاصله میگیرد.
تجربههای تلخ گذشته و تکرار خطا
این نخستینبار نیست که جامعه با چنین بیحرمتیهایی روبهرو میشود. پیشتر در برنامهٔ «جوکر» نیز، خواسته یا ناخواسته، برخی از هنرمندان با سخنان سبک و بیجا به کمبوجیه، دومین پادشاه هخامنشی، توهین کردند؛ رخدادی که موجی از خشم عمومی به همراه داشت. هرچند برخی بازیگران آن اثر از مردم عذرخواهی کردند، اما پرسش همچنان باقی است: چرا این اتفاقها تکرار میشوند؟ چرا درس عبرت گرفته نمیشود؟
آیا واقعاً ویو گرفتن، چند ساعت ترند شدن و افزایش فالور، ارزش آن را دارد که فردی نزد مردم خوار و منفور شود و نامش به بیفرهنگی گره بخورد؟
فرهنگسازی بهجای برخورد قضایی
با آنکه بسیاری از اهل فرهنگ و ادب از کار این بلاگر بهشدت آزرده شدهاند، اما اعلام جرم دادستانی علیه او را نمیتوان رویدادی مبارک دانست. این اقدام بیش از آنکه پاسخی فرهنگی باشد، میتواند بهعنوان نمونهای از محدود کردن آزادی بیان تلقی شود. ایکاش دولتمردان بهجای محاکمه و اعمال زور، راه فرهنگسازی را در پیش میگرفتند. نمونهای ارزشمند از این نگاه را دولت تاجیکستان نشان داد؛ آنجا که برای پاسداشت زبان و میراث مشترک، به هر خانوادهٔ تاجیکی دو جلد شاهنامهٔ فردوسی هدیه کرد. چنین اقدامهایی است که همزمان هم احترام به فرهنگ را میآفریند و هم عشق به ریشهها را در دل نسل جوان زنده نگاه میدارد.