سینماسینما، امیرعلی نصیری
مجموعه همگناه بعد از ۲۴ قسمت به پایان رسید و در مجموع توانست بازخورد خوبی از تماشاچیان و منتقدان به دست بیاورد. اولین تجربه مصطفی کیایی در زمینه سریالسازی و حضور بازیگران شاخص زیاد، از ویژگیهای برجسته همگناه بود. با توجه به نیمهکاره رهاشدن مجموعههای قهوه تلخ، قلب یخی و به نوعی نهنگ آبی شاید بتوان همگناه را پس از شهرزاد موفقترین مجموعه شبکه نمایش خانگی دانست؛ اگرچه شخصاً نقدهایی نیز بر آن دارم که مهمترینشان تعداد زیاد شخصیتها (و درک رابطه بین آنها تا اواسط فصل اول) و فاصله کم بین دو فصل است (اگر قرار بود قسمت آخر فصل اول و قسمت اول فصل دوم با فاصله کمی عرضه شوند، چه نیازی به فصلبندی بود؟).
به بهانه پایان یافتن این مجموعه و نمایش مستندی از پشت صحنهاش با عنوان ۱۷۴ روز با همگناه که در دنیا دیگر تبدیل به روال شده است، یکی از سکانسهای آن را برای بررسی انتخاب کردهام: سکانس تولد امین در قسمت اول از فصل دوم.
در باز میشود و لیدا به خانه میآید. صدای موسیقی از داخل خانه شنیده میشود. کات به داخل خانه. آرمان و پیمان در حال شوخی هستند. دوربین با سارا به گوشهای دیگر از خانه میرود که امین در حال نواختن گیتار و خوانندگی است. فرهاد متوجه میشود لیدا آمده و شوکه میشود. آرمان که همچنان در حال مسخرهبازی است، لیدا را به داخل همراهی میکند. موبایل فرهاد زنگ میخورد و کات به آن طرف خط (تقریباً یک دقیقه بدون کات؛ اگر صدای هدیه را روی تصویر میشنیدیم، شاهد پلان طولانیتری با مدت سه دقیقه میبودیم). صدای دست و آواز زیاد میشود تا اینکه فریبرز (احتمالاً بهخاطر ملاحظات شغلی) مجلس را ترک میکند. در نتیجه این کار، مجلس گرمتر میشود. فرید حالت عادی ندارد و با سیگار بر لب، جمع را همراهی میکند. کات به گوشه دیگری از سالن پذیرایی. امین زمان عقدش را اعلام میکند و خانواده نیکی شوکه میشوند. پیمان و سارا در پسزمینه وارد کادر میشوند. (درباره نقشآفرینی مارال بنیآدم سایر همکاران زیاد نوشتهاند که من دیگر از بازگویی آنها خودداری میکنم). نیکی و خانواده به طبقه بالا میروند…
تمام تلاش کارگردان در میزانسن و دکوپاژ (نمابندی) این سکانس پنج و نیم دقیقهای آن را به درجهای از واقعگرایی نزدیک کرده که انگار تولدی است که هر یک از ما میتوانیم آن را تجربه کرده باشیم.