سینماسینما، عزیزالله حاجی مشهدی
در روزگارما، فضای مجازی بدل به عرصهیی شده است که بسیاری آن را با میدان هنر و اندیشه یکی گرفتهاند. در صفحهی فردی دوستان، بارها پیش میآید که با شعری، دلنوشتهیی یا عبارتی رو به رو میشویم که گاه از سر احساس صادقانه نوشته شده است، اما به دلیل نارسایی در وزن، آهنگ یا ساختار، بهجای زیبایی، کژتابی میآفریند. در چنین هنگامی، تجربهی نیمقرن زیستن در وادی نقد فیلم و تئاتر و انس دیرینه با گنجینهی سترگ ادبیات فارسی – چه در قامت باشکوه شعر کلاسیک و چه در تجربههای نوگرایانهی نیمایی و پس از او – مرا وامیدارد تا مشفقانه؛ نارسایی موجود در آن شعر یا نوشته را یادآوری کنم. برای من نقد کردن نه از سر خردهگیری، که نشانهییست از احترام به «خودِ اثر» و «جدی گرفتن» صاحب قلم.
با این همه، شوربختانه آنچه در فضای مجازی میبینیم؛ بیشتر؛ خلاف این روحیه است. بسیاری از دوستان، به جای آنکه اثر خویش را در آینهی نقد بنگرند، تنها در پی تاییدهای بیهزینه و ستایشهای دمدستیاند. ساختاری پدید آمده است که در آن تنها تشنگی بیاندازه ی «دوست داشته شدن( Like)» جای درنگ و ژرفاندیشی را گرفته و «بهبه و چهچه» جانشینِ گفتوگوی جدی شده است. در چنین فضایی، حتی یک اشارهی کوتاه و معتدل به کاستیهای یک شعر یا نوشته، کافیست تا صاحب اثر رنجیده شود و بهجای بازاندیشی، به حذف و پنهانسازی روی آورد؛ گویی سایهی یک نقد منصفانه، لطمهیی جبرانناپذیر به اعتبار او خواهد زد!
این روش، نه تنها ناپسند، که برای خودِ صاحب اثر نیز بسیار زیانبار است. کسی که در برابر نقد؛ سد میبندد، در حقیقت پنجرههای خانهی اندیشهی خود را میبندد و هوای تازه را از آن میگیرد. ادبیات و هنر، همچون هر موجود زندهیی، تنها در جریان گفتوگو و برخورد نظرها بالنده میشود. هیچ اثر هنری بزرگی را در تاریخ نمیتوان یافت که بینیاز از نقد بالیده باشد. حافظ و مولوی نیز در روزگار خویش بیرقیب و بیمنتقد نبودند؛ نیما یوشیج نیز سالها مورد طعن و طرد واقع شد، اما همین نقدها او را به پالایش و استواری بیشتر واداشت.
کسی که از نقد گریزان است، در حقیقت از دیدن سیمای راستین خود در آینه میهراسد. و چنین کسی محکوم است که در همان حد خامی و میانمایگی باقی بماند. چه بسا عمری را در هیاهوی ستایشهای سطحی و زودگذر دوستدارانش در فضای مجازی سپری کند، بیآن که لحظهیی به ژرفای هنر خود گام بگذارد. این بزرگترین خطریست که یک «هنرمندنما» را تهدید میکند: گرفتار شدن در حصار توهم خویشتن!