سینماسینما، ابوالفضل نجیب
سریالهای ترکیهای در حد مقدور و لحاظ شرط بومیسازی تاثیرات خاص خود را بر تولیدات شبکه خانوادگی بجا گذاشته است. این تاثیرات اغلب از نوعیت تولیدات ترکیهای است که همچنان بر مولفههای اعتقادی، فرهنگی و سنتهای اخلاقی بخش مسلمان جامعه ترکیه دلالت و تاکید دارد. در مقایسه با سریالهایی که بخش فرهنگی لائیک جامعه ترکیه را نمایندگی میکند که اساسا قابلیت بومیسازی و اینجایی شدن ندارد. در این میان گونهای از سریالهای موفق و جذاب هم تولید میشوند که میتوان به نوع و گونه بینابینی تعبیر کرد. به این معنی که با حذف برخی مناسبات اما در کلیت قابلیت منطبقسازی و بومیسازی را دارند. از میان این گونه سوم به گمانم سریال «اِزل» اولین سریال ترکی بود که در این مسیر مورد توجه امین محمودی یکتاپرست قرار گرفت و تبدیل به سریال «قطب شمال» شد، البته بدون کمترین اشاره به تأثیرپذیری از سریال «اِزل». هر چند ایده اصلی سریال «اِزل» برگرفته از رمان مونت کریستو اثر الکساندر دوما بود که بکلی ترکیزه شده بود.
در تیتراژ سریال «قطب شمال» هم به این که داستان آن برگرفته از رمان کنت مونت کریستو است، اشاره شده است، اما واقعیت این است که برای تماشاگر ایرانی و قبل از آن برای سازندگان سریال واضح و مبرهن بود که داستان «قطب شمال» بیشتر از اینکه الهام از رمان دوما باشد، کپیبرداری از سریال ترکی «اِزل» است.
اما «قطب شمال» به هیچ روی نه تنها کمترین انتظارات را برآورده نکرد بلکه از همان نخستین قسمت به کپی ناشیانه و کاریکاتورگونه «اِزل» تبدیل شد. همینجا اشاره و تاکید کنم که «اِزل» در نوع خود یکی از خوشساختترین، جذابترین و موفقترین سریالهای ترکیهای و در حد استاندارهای بینالمللی بود که همچنان پس از سه و نیم دهه استقبال مخاطبان شبکههای فارسی زبان را به همراه دارد. سریالی ظاهرا سرگرمکننده با درونمایههای تاملبرانگیز درباره همه آنچه به اخلاق، وفاداری، خیانت، دوستی، عشق، نفرت، انتقام، بخشندگی، بخشودگی، هویت باختگی، و… تعبیر میکنیم. به گمانم این مقدمه از باب ضرورت نوشتن درباره سریال «شغال» و میزان تأثیرپذیری آن از سریال «فاطماگل» کفایت کند.
«فاطماگل» از مشهورترین و پرمخاطبترین سریالهای ترکی و محبوب به خصوص نزد مخاطبان ایرانی است و میتواند دلیل قانعکنندهای برای ایرانیزه کردن سریال باشد.
با پخش اولین قسمت «شغال» به وضوح معلوم بود که حداقل ایده اولیه سریال از «فاطماگل» الهام گرفته شده است. و ذکر این نکته که از همان ابتدا معلوم بود همه محدودیتهای مورد اشاره برای بازسازی و بومی کردن ورژن اصلی لحاظ شده است. با این توضیح که آنچه میتوان به نقطه کانونی کشمکش و موتور محرک در سریال «فاطماگل» تعبیر کرد، یعنی مولفهها و اشتراکهای فرهنگی و سنتهای اخلاقی و تابوها که به نوعی بر همسویی نسبی با ارزشهای جامعه ما تاکید دارد، تا حدود زیادی دست و بال سازندگان ایرانی را باز گذاشته است. منظورم تبعات پیرامونی و اجتماعی ناشی از جنس فاجعه اولیه و مسکوت گذاشتن آن است که به خودی خود به موتور محرک سریال تبدیل میشود.
این که «شغال» در مقایسه با سریال صدوشصت قسمتی فاطماگل تا چه اندازه توان و قابلیت بسط داستانهای فرعی را برای ساخت نمونه ایرانی دارد، و همچنان جذابیت قسمتهای پخش شده را خواهد داشت، قابل پیشبینی نیست.
آنچه از قسمت دوم سریال به بعد برداشت میشود اینکه با تصور بسته شدن آن در پانزده قسمت، سریال با حذف همه داستانهای فرعی نسخه اصلی تمرکز خود را بر گرهگشایی و پیش بردن خط اصلی داستان متمرکز کرده است. به عبارتی از آب بستن به روایت اصلی و کمرنگ شدن محوریت داستان پرهیز کرده و تلاش شده کشمکش تمامی معطوف به دایره بسته شخصیتهای درگیر ماجرا محدود شود. که میتواند به درگیر شدن هر چه بیشتر مخاطب با سریال کمک کند. نکته قابل تامل درباره تولیدات اینگونه، برآورده شدن انتظارات مخاطبان این مدیا است. که وجه غالب آن سرگرم کنندگی و جذابیتهای بصری و روایی است. «شغال» در این حد برآورده کردن انتظارات حداقل تا قسمتهای پخش شده موفق است.
آنچه مهم است این که شغال برخلاف کپی کاری «قطب شمال» شروع پرتنش و نفسگیری داشت. چه در طرح داستان و چه ریتم و تدوین و ضرب آهنگ، و متعاقب این ورودی نفسگیر و درگیر کردن ذهن مخاطب از قسمت دوم به بعد تنش و کشمکش را از سطح به فضای به ظاهر آرام روایت میکند.