سینماسینما، یاسمن خلیلیفرد
در میان خیل عظیمی از فیلمهای گیشهپسند (مثلا) کمدی که بعضاً بسیار ناامیدکننده نیز هستند و حتی خندهدار هم نیستند، «شهسوار» یک طنز نسبتاً خوشساخت و قابلاحترام به حساب میآید.
فیلم در حال و هوای «شادروان» فیلم قبلی حسین نمازی ساخته شده است. خانوادهای حاشیهنشین از طبقهی فرودست جامعه که در بزنگاهی اخلاقی گرفتار میشوند و مواجههی آنها با این بزنگاه و روشی که برای عبور از آن انتخاب میکنند قصهی اصلی فیلم را شکل میدهد.
شاید در نگاه کلی، «شهسوار» به لحاظ اجرایی گامی رو به جلو در کارنامهی نمازی باشد. کارگردانی خوب، هدایت درست بازیگران، نماها و قابهای درست و خوشزاویه و میزانسنهایی قابلقبول در کنار صحنههای شلوغ از امتیازات مثبت «شهسوار» است. اما آنچه در مقایسه با «شادروان»، «شهسوار» را قدمی به عقب سوق میدهد، قصهی لاغر آن است.
شاید ایدهی اولیهی فیلم در نوع خود جالب توجه باشد اما پرداختن به چنین ایدهای اهمیت بیشتری نسبت به خود ایده دارد؛ چیزی که اینجا به درستی شکل نمیگیرد و در نتیجه «شهسوار» را تبدیل به اثری شلوغ میکند که بیش از آنکه قصهای پیشرونده داشته باشد از موقعیتهای نسبتاً خندهداری تشکیل شده که درست به هم چفت نمیشوند و داستانی نمیسازند. به همین دلیل است که فیلم از جایی به بعد درجا میزند. موقعیتهایش به قصه تبدیل نمیشوند و چیزی در حد و اندازهی همان هستهی اولیهاش باقی میماند.
شخصیتها اما بهرغم پرتعداد بودنشان، به درستی خلق و پرداخته شدهاند. اگر از اینکه بعضی از کاراکترها در حد تیپهای تکراری باقی ماندهاند چشمپوشی کنیم، شخصیتهای اصلی به درستی پرداخته شدهاند و به همین دلیل ملموس و باورپذیرند و تصویر درستی را از مناسبات و طبقهی اجتماعی خود ارائه میدهند. مواجههی هریک از آنها با این بحران و بزنگاه انسانی میتواند به تمایزات و تفاوتهای شخصیتی آنها اشاره کند.
در کنار آن، انتخاب درست بازیگران نیز از دیگر امتیازات «شهسوار» است.
مهرداد صدیقیان گزینهی مناسبی برای ایفای نقش شیرزاد است. همینطور گیتی قاسمی نقش مادر شیرزاد را آنقدر ملموس و روان ایفا میکند که گاهی حضور پررنگش در بستر کار فراموش میشود. دیگر بازیگران از هادی کاظمی و عباس جمشیدیفر گرفته تا الناز حبیبی و ناهید استواری نیز بازیهای نسبتاً خوبی دارند و انتخابهای درستی برای نقشهایی که ایفا میکنند هستند.
فیلم موسیقی متن مناسبی دارد. بازی با صدا و سکوت با در نظر گرفتن ناشنوا بودن کاراکتر نمکی هوشمندانه است و موسیقی به نحوی رنگمایههایی از فضای سینمای وسترن را در نظر مخاطب تداعی میکند.
با همهی این حرفها متأسفانه این روزها به سختی میتوان فیلمها را نقد و تحلیل کرد. بیشتر فیلمهای روی پرده آنقدر بیکیفیت شدهاند که دیگر نه حرفی برای گفتن باقی میماند و نه رغبتی برای دیدنشان. حالا باید بحث سفارشی بودن فیلمها، تصمیم به کار نکردن سینماگران بزرگ و ممنوعیت فعالیت گروهی دیگر از سینماگران را به موضوعات قدیمی کمبود قصه، فقدان شخصیتپردازی و لاغری فیلمنامهها اضافه کرد تا متوجه شویم که سینما چه روزهای هولناکی را سپری میکند و در چنین وضعیتی چشمانداز روشنی برای آن وجود ندارد.
شاید اگر «شهسوار» مثلاً پنج سال قبل ساخته و اکران شده بود، میشد به آن بیش از این سخت گرفت. میشد اشکالات و عیبهای بیشتری را از دلش بیرون کشید و رویشان فوکوس کرد. اما در این وانفسای فعلیِ اپیدمیِ فیلمهای ضعیف کمدی که دیگر حتی گیشه هم آنها را پس میزند ساخته شدن فیلمی که دست کم به ارزشهای سینما متعهد است و میکوشد شاخصههای ژانری خود را زیر پا نگذارد و برای خنداندن مخاطب دست به هر عمل سخیفی نزند «شهسوار» فیلمی شریف و محترم است که شایسته است برای یک بار دیدنش وقت گذاشت.