سینماسینما، زهرا مشتاق
اعضای شورای پروانه نمایش به پیشنهاد شخص محمد خزاعی رئیس سازمان سینمائی و توسط محمد مهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی معرفی شدند. توجه به این فهرست هفت نفره کافی است که بدانیم سینما از این پس قرار است چه مسیری را طی کند و مهم تر آنکه چه مسیر نفس گیری بر سر راه سینماگران ایرانی ایجاد خواهد شد.
سینماگران ایرانی سال هاست که در پس انواع محدودیت ها و ممیزی های اغلب شخصی و سلیقه ای و بعضا ایدئولوژیک و جناحی، باز هم تاب آورده و فیلم های قابل دفاعی در گونه های مختلف ساخته و ارائه کرده اند و چراغ این سینما را نه تنها در ایران که در جهان نیز روشن نگه داشته اند. اما این ترکیب به طور جدی یک شمشیر از رو بسته است. حتی اگر چهره آشنا و منعطف پژمان لشگری پور در آن باشد. پیشینه افراد معرفی شده که گرایش های سیاسی و عقیدتی آنها بر کسی پوشیده نیست، این سینمای نازنین و خسته را بیش از گذشته به قربانگاه نزدیک تر می سازد. اگر در دوره اصلاحات هم، فیلمسازان شناخته شده حوزه اجتماعی کمتر موفق به ساخت فیلم های اجتماعی مورد نظر خود شده اند، اکنون باید منتظر اخته شدن بیش از پیش این سینما باشیم. یعنی حتی اگر فیلمنامه ای از هفت خوان، شما بخوانید هفتاد خوان رستم گذشته باشد و به مرحله ساخت و نمایش رسیده باشد، در نهایت با سد ۹ نفره عظیمی رو به رو خواهند شد که چه بسا انواع ممیزی ها را از انبان خود درآورده و با علاقه تقدیم سینماگران کنند. لطفا نگویید هنوز که اتفاقی نیفتاده. فیلمی سانسور یا توقیف نشده. صبور باشید و اندکی در سخنرانی ها و اظهارنظرهای آنان در باب مسائل فرهنگی و سینما دقت کنید. برای مثال بیژن نوباوه که یکی از چهره های تندرو در کمیسیون فرهنگی مجلس است در یکی از گفت و گوهای خود به طور مشخص گفته است نگاه به مقوله فرهنگ از سوی دولت و مجلس بسیار ضعیف است. همین شخص درجای دیگری از مسئولان سینمایی وقت برای نداشتن استراتژی و نقشه راه انتقاد کرده و بیان داشته از سینمایی که از تربیت جامعه فاصله بگیرد، باید ترسید.
از دیگر اعضای این شورا ریاست سازمان تبلیغات اسلامی است که مدتی قبل تعدادی از تهیه کنندگان در نامه ای سرگشاده بابت عدم پرداخت وجوه وصول شده در سینماهای تحت پوشش حوزه هنری او و سازمان متبوعش را تهدید به شکایت کردند که البته موسسه بهمن سبز متعلق به حوزه هنری جوابیهای بر ادعاهای تهیهکنندگان صادر کرد مبنی بر اینکه این موسسه بدهی های خود را پرداخت کرده است.
نکته قابل تامل نگاه خاص این ترکیب به امری به نام سینما است. حتی دو فردی که به طور مستقیم منتسب به سینما محسوب می شوند، نوع فیلم هایشان همسو با جریان کلی سینمای ایران نیست.
اما مهم ترین پرسش شاید این باشد که وقتی برای تصویب یک فیلمنامه جهت ساخت تا مرحله تایید و ساخته شدن، انواع سد و دست انداز در مسیر سازندگان فیلم قرار داده می شود؛ چرا و با کدام دلیل یا دلایل شمشیر به دست، بر پیکر نیمه جانی که خودش را به آخرین مرحله صعود و نمایش رسانده است، باز ان قلت و چون و چرا می آورید؟ اساسا وجود شورایی با عنوان پروانه نمایش چه محلی از منطق دارد و اگر باید حتما وجود داشته باشد، چرا از چهره های شناخته شده و آشناتر سینما که حداقل میانه رو تر بوده باشند، دعوت و انتصابی صورت نگرفته است. خدا کند برای این سینما خواب های بد ندیده باشید و آن را به تریبونی برای عرضه نظرات سیاسی و عقیدتی تبدیل نکنید.