سینماسینما، علیرضا نراقی
نسبت ما آدمیان با چیزها چرا چنین تنیده با احساسات و وابستگی عاطفی است؟ این پرسش اصلی فیلم «پس از یانگ» جدیدترن ساخته کوگونادا فیلمساز کرهای-آمریکایی است. پرسشی که او موفق میشود آن را در یک آینده مفروض، پیشرفته و متفاوت از امروز، از امری روزمره به سؤالی در باب جهانبینی فردی و هستیشناسانه انسانی تبدیل کند. اثری در ادامه فیلم تحسین شده پیشین کوگونادا یعنی «کلمبوس» در سال ۲۰۱۷ که آنجا نیز فیلمساز با علایق فرمگرایانه و تصاویر مسحورکننده خود به تأمل درباره نسبت عاطفی انسان با معماری، در رمانسی با لطافت پرداخت.
دلبستگی مصرفزدایانه به اشیاء و بسیاری از پدیدهها و ساختههای مصنوعی یا بیجان امری طبیعی و آشنا برای انسان است. حال اگر این اشیاء یاریگر زندگی، به واسطه هوش مصنوعی دارای تعاملی زندهتر با انسان شوند و حتی ظاهر، خلق و رفتاری شبه انسانی پیدا کنند احتمالاً این وابستگی و پیوند احساسی شدیدتر و در عین حال پیچیدهتر میشود. این پیچیدگی میتواند برای انسان دردسرساز هم باشد. در اکثر آثار علمی-تخیلی و آیندهنگر این دردسرها در جریان بیرونی زندگی و وضعیت آشفته یک ویرانشهر تکنولوژیک -به لحاظ تنشهای کسب قدرت- تصویر میشود. اما در ذیل این وضعیت، همواره سؤالی درونی و وجودشناختی درباره احساسات و زیست انسانی در میان است.
فیلم «پس از یانگ» با وجود اینکه در ابتدا مایههایی از آن نگرش سیاسی را مورد اشاره قرار میدهد، اما بیشتر با وجه درونی و انفسی این نسبت و کارکردهای شناختی آن کار دارد. فیلم درونگرا و آرام کوگونادا پرسش خود را زیر سایه فرهنگی تکنولوژیک در دوگانهای میان جهانبینی سنتی معنامحور و زمانهای مصرفی، مملو از رفاه و فارغ از احساساتگرایی تصویر میکند. وضعیتی که نگاه انفسی و رازآمیز شرقی به چیزها با زندگی صنعتی و مبتنی بر مصرف مدرن در یک نقطه به هم رسیدهاند. فیلم نمایشی است از درهم تنیدگی این دو رویکرد و تبدیل شدن آدمیان به شهروندانی جهانی که از زمینه بومی و نژادی خود جدا شدهاند و در جهان وطنی که در آن تمایز نژادی و ملی معنا ندارد، فراتر از تضادها، خانواده تشکیل میدهند. جیک با بازی کالین فارل سفیدپوست است، همسرش کیرا با بازی جودی ترنر اسمیت سیاهپوست و میکا کودکی که به فرزندی قبول کردهاند چینی است.
«پس از یانگ» که بر اساس داستان کوتاهی از الکساندر واینستین ساخته شده است، درباره یانگ رباتی با گنجینهای از دانش درباره فرهنگ چینی است، که این زوج حومهشهری برای بهتر بزرگ شدن دختر خردسال خود از آن بهره میبرند. در همان ابتدای فیلم پس از اینکه اخلالی در کارکرد یانگ به وجود میآید ما تازه متوجه تفاوت او با دیگر اعضای خانواده و ربات بودن او میشویم. مرد خانواده جیک به دنبال درست کردن یانگ میرود اما متوجه میشود که کارخانه سازندهاش با وجود داشتن گارانتی، ربات را تعمیر نمیکند بلکه بازیافت میکند تا مصرف کننده از ربات تازهای بهره ببرد که این به معنای حذف حافظه تداومی ربات است و رسیدن این حافظه به دست قدرتی که از طریق رباتها به مانند برادر بزرگ(Big Brother) در حال نظارت بر زندگی شهروندان جهان است. به همین دلیل جیک با وجود نظر مخالف همسرش کیرا برای درست کردن یانگ، به جاهای مختلفی از جمله موزه رباتهای اولیه میرود و موفق میشود به تصاویر ثبت شده توسط یانگ دست پیدا کند و با دیدن آنها لحظههایی معنادار و پر شور از زندگی خود و خانوادهاش را کشف کند. تصاویر ثبت شده توسط یانگ بیشتر از اینکه کارکردی اطلاعاتی داشته باشند، شامل لحظههای زیبا و در ظاهر کم اهمیتی میشوند که نشانی از پیوند عاطفی انسانها با پیرامون خود دارند. در خلال این تصاویر حتی متوجه میشویم که یانگ رابطهای مداوم با دختری از خانوادهای دیگر که پیشتر از او استفاده میکردند داشته است. رابطهای که با وجود گسست در حافظه مصنوعی و مصرفی یانگ، به طور پیوسته دوام داشته است. از نقطه نظر فیلم «پس از یانگ» ریشههای عواطف و وابستگی در همین تداوم ارتباطی است. فیلم نشان میدهد که در بطن هر رابطه انسانی – حتی با یک هوش مصنوعی انساننما- نوعی تاریخچه و تداوم شکل میگیرد که پیوند با جهان پیرامون را معنادار میسازد؛ درست مثل رابطه جیک با چای که در طول زمان از یک شغل به یک طریقت بدل شده است. طریقتی که از راه ترکیب، دمآوری و نوشیدن چای، تاریخ و جغرافیایی دور با طبیعتی کهن را به لحظه حال میآورد و به کام طی کننده طریق مینوشاند.
منبع: روزنامه سازندگی