«علت مرگ: نامعلوم»؛ فیلمی که تماشاگر را میخکوب می‌کند

سینماسینما، ذبیح‌الله رحمانی

فیلم سینمایی «علت مرگ: نامعلوم» به نویسندگی و کارگردانی علی زرنگار و تهیه‌کنندگی مجید برزگر که بیش از سه سال به دلایل واهی در توقیف بسر برد. این لکه ننگ ابدی بر پیشانی کسانی است که با فهم اندک و فندقی‌شأن و  حرافی بسیار زیاد در شناخت یک فیلم ساده هم ناتوان هستند.

فیلم سینمایی «علت مرگ: نامعلوم» برای تماشاگرِ خسته از خس و خاشاکِ مدیریت ویترینی و اجاره‌ای، فیلمی قابل ستایش و تکریم است. فیلمی که با زبان سینما بیگانه نیست.

پلان به پلان، سکانس به سکانس صحنه‌ها در لایه لایه‌های زیرین حرف برای گفتن دارد.

تماشاگر کنجکاو و جستجوگر را بر روی صندلی میخکوب می‌کند و توانایی پلک زدن را از مخاطب می‌گیرد.

نشانه‌ها و نمادهای محسوس و نامحسوس در طول فیلم در فراخور حال و هوای روند قصه خودش را نشان می‌دهد. اما پرداخت هنرمندانه تمامی گروه باعث شده که کمی عمیق‌تر به داستان ساده یک گروه مسافر گمنام در یک مکان تاریک و کمتر شناخته شده که سوار ماشینی کرایه‌ای شده‌اند و تا به شهر کرمان بروند، بپردازیم.

کم‌کم مسافران در طول سفر خودشان را برای  مخاطب معرفی می‌کنند.

میرایی

مسافرت چند ساعتی افرادی که مفهوم فناپذیری و زوال اخلاقی را در چهره‌های تک‌تک آنان می‌ببینیم. مردی که گرفتار همسر مریض لاعلاج است و فقط با خوراندن تریاک به زندگی نباتی‌اش ادامه می‌دهد. مرد دیگری از زندان مرخصی گرفته و برای یک اعدامی باید پولی فراهم کند و در غیر این‌صورت اعدامی دو روز دیگر بالای دار می‌رود. مرد بی‌هویت مرده و انکار شده و فقط صرفآ با برچسب اتباع  بیگانه، کمی از شرم و حیا و رفتار شنیع‌شأن را توجیه می‌کند. اما وقتی همان بی‌هویت را نجات‌دهنده خودشان می‌پندارند، جنگ و جدل بین خودشان را به کناری می‌نهند و برای منافع شخصی متحد می‌شوند. در این بین یک نفر که مبارز واقعی و معترض شرایط حاکم هست تن به خواسته آنان نمی‌دهد، چون برای باورهای خودش می‌جنگند و خم به ابرو نمی‌آورد. اما دیگران با مرگ آن جوان به ارتزاق خود می‌اندیشند. از طرفی هم یک زن لال بی‌زبان به خاطر فرزندانش تن به خواسته مرد نانجیب می دهد و از عشق زنانگی‌اش نیز گذشته و البته با دنیای معرفت نیز آشنایی کاملی دارد،  و در پی اقدام عملی و مفید برای آن مرد مرده است و آخر سر هم سهمی که از مرده به او رسیده را نمی‌خواهد.

این جماعت مرده خور که در اصل بی‌هویت و هویت را از مرد مرده‌ای می گیرند که نماد منابع عظیم و غنی سرزمین پهناور بلوچستان است، یدک می‌کشند.

نامیرایی

اما آن روی سکه میرایی فناپذیر، نامیرایی فناناپذیر و جاودانگی است که مفهوم زندگی ابدی می‌یابد. جوان معترض و آگاه که پرونده قضایی نیز دارد، در برابر ظلم و ستمی ایستادگی کرده و در برابر مأموری که الکی به اون گیر داده، معذرت‌خواهی نمی‌کند و حتی حاضر است به بازداشتگاه پلیس برود. این فرد در برابر چاپلوسی و تملق موضع سفت و سخت می‌گیرد و دغدغه‌اش رهایی و آزادی از بند ناکسان است. حتی دختری که او را دوست دارد و بر اثر لغزشی، با او هم مسیر نمی‌شود.

نامیرایی در نگره فیلم درچند لایگی، معنا باوری می‌شود.

بازی‌ها همگی در خور تحسین هستند، اما بازی بانیپال شومون یکی از بهترین و نقطه عطفی درخشان در کارنامه هنری‌اش  محسوب می‌شود.

کارگردانی اولین اثر علی زرنگار که انگاری سال‌هاست فیلم‌های خوبی ساخته و امید سینمای ایران نیز تلقی می‌شود.

تصویربرداری، تدوین و موسیقی و صدا و صداگذار در به ثمر رسیدن یک فیلم خوب نقش پر رنگی دارند.

تهیه‌کننده خوش‌فکر و کارگردان کار بلد مجید بزرگر، راه شکوفایی هنرمندان تازه کار به سینمای نحیف و تا حدودی مریض احوال را جانی تازه می‌بخشد.

به نظر نگارنده این فیلم یکی از معدود فیلم‌های شاخص این سال‌ها محسوب می‌شود.

 

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 213020 و در روز چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴ ساعت 06:40:28
2025 copyright.