سینماسینما، آرش عنایتی
فرو کاستن آن واقعهی رذیلِ خمینی شهر اصفهان و رذالت آدمیانی چند، به آنچه در فیلم میبینیم اگر نه تجاوزی مضاعف به قربانیان، که تعرضی آشکار به آنان است. میشد از آن گذشت اگر آن عبارت نخست (بر اساس داستانهای واقعی) یا اشارهی خود کارگردان به آن ماجرا، در نشست پس از فیلم و در برنامهی تلویزیونی نبود. سه داستان مجزا در هم ریخته میشوند اما چون سه مایع با چگالی متفاوت و بی ربط به هم و نه در ارتباط با هم، بر هم سوار میشوند! داستان معتاد که به راحتی میشود از سَرِ هر دوی دیگر برداشت و جای دیگری سر کشید. داستانک آغازین هم به رغم این که هر بار، در داستان اصلی همزده میشود اما به هم نمیرسد حتی به زور دادستانی! پرسش سارا از بازپرس- آیا این فاجعه از ذهن پسرش پاک خواهد شد- میتوانست مبنای کلِ فیلم باشد با نزدیک شدن به کاراکتر بچه (همچون نمای زیبای پایانی) اما کارگردان، جانب بازپرس را گرفته و این شده که ته فیلمش هم با آن فرمایشِ از دل تاریکی هم آمده.