سینماسینما، نوید جعفری
عنکبوت ساخته ابراهیم ایرج زاد، بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده است تقابل همزمانی اکران این فیلم و فیلم عنکبوت مقدس بر اساس یک سوژه باعث شد که این فیلم بر خلاف گفته کارگردان بیشتر از قبل دیده شود، فیلمی که در ساده ترین راه ارتباط با مخاطب هم ضعف های بنیادی دارد.
اقتباس یا دست مایه قرار دادن اتفاقات تاریخی و اجتماعی در سینمای جهان امری مسبوق به سابقه است، در سینمای جهان هر اتفاقی که بعد رسانه ای داشته است سریعا به فیلم و سریال تبدیل شده و اکثرا هم مورد اقبال عمومی قرار گرفته است.
برای مخاطبان هیچچیزی جذاب تر از این نیست که هم شاهد یک داستان پر تعلیق باشد و هم از دل روایت به جنبه های پنهان ماجرایی که از دریچه رسانه ها نسبت به آن اطلاع دارد، دست پیدا کند.
اما متاسفانه این شکل استفاده از موضوعات جنجالی چه جنایی، چه اجتماعی و سیاسی چندان در ایران مورد توجه قرار نگرفته است و به جز معدود آثاری که برگرفته از حوادث واقعی بوده است کمتر می توان از اثری همه جانبه و موفق و واقعی نام برد.
سعید حنایی از سال ۷۹ قتل های خود را آغاز کرد، او در طی دو سال ۱۶ زن را به قتل رساند.
ماجرای قاتل عنکبوتی تا امروز به دو فیلم سینمایی داستانی و یک مستند تبدیل شده است.
قاتلین سریالی بهترین سوژه برای فیلمسازان را فراهم کرده است که به دلیل فضای روانشناختی، دلهره آور و معمایی بهترین دستمایه را در اختیار کارگردانان زبده برای ساخت یک اثر مورد توجه فراهم کرده است.
یادآوری فیلم هایی همچون: «سکوت بره ها» از جانتان دمی ، «هفت» و «زودیاک» اثر دیوید فینچر و M اثر فریتز لانگ چند نمونه موفق از رسیدن به اثری مورد توجه بر اساس یک سوژه رسانه ای و واقعی است.
حتی نمونه های تجاری پلیسی همانند «هری کثیف» را هم می توان جزو نمونه های درخشان اینگونه سوژه یابی عنوان کرد.
اما با اینهمه اتفاقات ریز و درشتی که در اطراف ما و در کشورمان اتفاق می افتد کارگردانان به دلایل مختلف که یکی از آنها محدودیت برای بازنمایی و بازسازی همه ابعاد یک ماجرا است، از رفتن سراغ چنین سوژه هایی پرهیز می کنند و یا زمانی به سراغ ساخت می روند که سالیان سال از اصل ماجرا گذشته و داغ رسانه ای آن سرد شده است.
همانند ماجرای شهلا جاهد قاتل همسر ناصر محمد خانی که بصورت ایده در چند فیلم و تئاتر استفاده شد و یا ماجرای خیابان گاندی معروف به شاهرخ و سمیه که دو نوجوان خانواده یکی را به قتل رساندند و همان سالها تیتر روزنامه ها و اخبار بود و هرگز به فیلم تبدیل نشد.
حالا پس از گذشت دو دهه دو فیلم یکی در داخل و یکی در خارج از کشور در خصوص سعید حنایی ساخته شده است، «عنکبوت» ساخته ابراهیم ایرج زاده با بازی محسن تنابنده و ساره بیات ، فیلمی بلاتکلیف است.
بلاتکلیف از آن جهت که میان مستند و داستان گیر کرده است و تا پایان هم در این میانه باقی می ماند.
عنکبوت اگرچه تلاش می کند با نقب زدن به شرایط فرهنگی و فکری حنایی، زندگی خانوادگی و حتی نقش نگاه سنتی مادرش او را در این مسیر به عنوان یک معلول که دست به عمل می زند معرفی کند اما به دلیل تهی بودن زیر ساخت های ساخت یک شخصیت موثر و چند بعدی عملا موفق نمی شود و در ادامه مسیر قتل های سعید حنایی در حد همان اطلاعات روزنامه ای باقی می ماند.
در سایر آثاری که به زندگی قاتلین روانی یا زنجیره ای پرداخته شده است آنچه اهمیت می یابد فضایی است که قدرت قضاوت آنی را از مخاطب می گیرد و حتی کاری می کند مخاطب با شخصیت منفی همراه شود اگرچه در انتها او را تایید نکند.
اما در عنکبوت از همان ابتدا شخصیت پرداخته شده چنگی به دل نمی زند، مخاطب او را و عملش را درک نمی کند و اگر فیلم را دنبال می کند به این امید است که شاید زوایایی پنهان غیر از اطلاعات روزنامه ای در مورد قاتل و مجموعه قتل ها به دست بیاورد که این مهم هم محقق نمی شود.
و به جز طراحی صحنه و فضایی که یادآور اواخر دهه ۷۰ است عملا هیچ تاثیری بر مخاطب ندارد.
فیلم عنکبوت به دلیل ضعف در پرداخت و شخصیت پردازی عملا در بازی بازیگران هم نمود چندانی ندارد.
ساره بیات و شیرین یزدان بخش عملا در مسیر تکرار و بهره گرفتن از سایر نقش های قبلی خود هستند و عملا شاهد خلاقیتی در خور توجه از آنها نیستیم.
محسن تنابنده که او را به عنوان بازیگری خلاق در سایر آثار می شناسیم در عنکبوت نتوانسته به لایه های زیرین نقش دست پیدا کند و به جز چند دیالوگ و بازی در سکوت های عبوس نتوانسته به ابعاد دیگر شخصیتی که دستمایه بسیار خوبی را در اختیار بازیگر قرار می دهد دست پیدا کند.
عنکبوت بر خلاف سوژه داغ و حساسی که دارد ، فیلمی کاملا معمولی است که به جز همان اطلاعات موجود در اینترنت و رسانه ها هیچ چیز تازه ای در خصوص ابعاد روانشناسی سعید حنایی ، قربانیان و حتی شرایط اجتماعی جامعه ارائه نمی دهد.
عنکبوت تلاشی است که متاسفانه به سادگی از دست رفته است.