ساختن یک دنیای جدید با قواعد تازه معمولا دشوار و خطرناک است. باوراندن یک جهان تازه با مناسبات و قوانین جدید، اصلا کار سادهای نیست. فرضهای تازه میخواهد، قراردادهای تازه میخواهد، لحن و بیان تازه میخواهد و البته حرف تازهای که تنها در آن قالب تازه قابل بیان است.
در «شهرک» ایده، جذاب است؛ ایدهای مشابه فیلم بسیار خوب نمایش ترومن. تلاشهای علی حضرتی برای ساختن یک جهان مستقل و منتزع از جهان بیرون، کاملا قابل ردیابی است. در نقاطی موفق است و در بخشهایی نه. فیلم تلاش کرده با دقت روی مرز بازی و واقعیت، بازی کند و در این میانه، در لایه پایینتر حرف سیاسی، اجتماعی هم بزند. اما فیلمنامه و پرداخت ایده، در مقاطعی توان کافی برای جان دادن به دنیای تازه و تبدیل کردن فیلم به اثری سوررئال که تفاوتش را در فضا و مناسبات ویژهاش به رخ بکشد، ندارد. مضمون جبر و اختیار و فشار جامعه برای محدود کردن فردیت مستقل آدمها هم که مورد نظر فیلمساز بوده خام و در سطح باقی مانده است، اما نقش رازآلود مرگ و پدیدهی نجاتبخش عشق در داستان درست کار میکند. گرچه پایان فیلم، متقاعد کننده نیست، مجموعه اثر اما امیدوارکننده و بالاتر از توقع از آب درآمده است.