سینماسینما، محسن سلیمانی فاخر
سینمای ایران امروزه با این گزارهها روبرو است:
«تمساخ خونی» رکوردار بیشترین فروش در هفته اول شد
«تمساخ خونی» در ۴۰ روز ۱۰۰ میلیادری شد
بالاترین فروش روز اول سینمای ایران برای «سال گربه» ثبت شد
ثبت ۲ رکورد تازه در سینمای ایران!
رکورد فروش روزانه و هفتگی و ماهانه شکست
رکوردار رکورددارن در دست «فسیل» است
رکورد فروش «سال گربه» در ۴۰ ساعت اول از آن خود شد
همزمان با رونمایی پوسترجدید؛ فیلم«ویلای ساحلی» جزو پرفروشترینها شد
پرفروشترین فیلم سینمای ایران هفته آینده رکورد خواهد زد
دولت مستقر رکوردار پرفروشترین فیلمهای ایران شد
این گزارهها و تیترها بازنمایی و حقیقت سینمای ایران است؛ گویی سینمای بدنه و زیر سایه حکومت، چشماندازی جز تولید فیلمهای کمدی این چنینی ندارد و هیچ مانیفست و هدفی در میان نیست و فقط به دنبال این است تا بتواند فقط رکوردها را جابجا کند.
گویی متولیان سینما هیچ چشم انداز روشن و متفاوتی در مورد ژانرهای سینمایی ندارند؛ این سینما عملا جایی برای دیگر ژانرها نگذاشته و با این سیاست و خط دهی، ذائقه مردم و سینما دوستان را به سمت و سوی این سینمای «رکوردزن» سوق داده است.
از یک سو، وقتی که تمام شرایط و اسباب برای فیلمهای کمدی «رکوردزن» فراهم است و از ۶ سانس یک سینما ، ۵سانس به این فیلمها اختصاص یافته و زمان اکرانها تا ثبت رکورد تازه ادامهدار است و رقابت میان همین فیلمها برای شکستن رکوردهای یکدیگر در جریان و متن خبری است آیا میتوان به مخاطب اندیشمند و آینده سینما دلخوش بود؟ آیا در بررسی تاریخی میتوان تاملی برای این سالهای «رکوردزن» سینما داشت؟
از سوی دیگر، آنچه این میان بحث مهمتری است تاکید، حمایت، تشویق و ترغیب باطنی و ظاهری از این المپیک رکورد زنی بی محتوا در سینما است که آثار و پسماندش تنها آنی و گذرا نیست، چرا که این سلیقه سازیها و هدایت مخاطبان به این نوع سینما، در سالهای بعد بر سینما تاثیر جدی و مخربی خواهد گذاشت. دیگر نمیتوان سلیقه نوجوانی که ۵ سال عمرش را با این سینما طی کرده در جوانی با جنس و ژانر دیگری از سینما که حتی تحمل دیدن آنرا ندارد، تغییر داد و هدایت کرد.
این رویکرد مهیب همانطور که سالهای بعد از انقلاب برای تغییر ذائقه سینمای بدنه و فیلمفارسی آن دوران که در رقص و کاباره بنیان داشت، تلاشهای فیلمسازان فکور و اندیشمندی را طی و مصروف کرد تا نسل جدید جنس دیگری از سینما را باور و به تماشایش بنشیند.
سینمایی که مورد تبری جستن از آن مقطع تاریخی- که حتی به نوعی با ساختار و سطح فکری جامعه همسو و منطبق بود – بود امروز الگوی سینمای مستقر و جاری است. فیلمسازان به دنبال پارامترها و الگوی جواب داده آن فیلمها شدهاند تا همان را بازسازی و سر مشق فیلم هایشان کنند. نازیدن به فیلم «فسیل»؛ همان که افضل رکورداران است از همان الگو ها و نوستالوژیها بار خود را بسته است و واسفا که تولید کنندگان این سینما مدعی هستند این پارامترهای سینمای دهه ۴۰ و ۵۰ را مخاطب دوست دارد؛ این همان زنگ خطری است که آینده سینما باید در انتظارش باشد.