سینماسینما، حمید باباوند
کاش لغتنامهنویسان ما تواناییهای زبانشناسی هم داشتند؛ آن وقت میتوانستند کلمهها را بر اساس روش استفاده و به کارگیری در زبان بهتر تفسیر و ترجمه و معادلسازی کنند. نمونهاش همین دو کلمه قدرت و زور است.
ما همیشه قدرت را با توانایی انجام فعل به کار میبریم. مثلا قدرت تحلیل یعنی توانایی تحلیل. قدرت مبارزه یعنی توانایی مبارزه. قدرت تغییر یعنی توانایی تغییر و … اما زور را عموما با زدن و تلاش نامحترم همراه میکنیم. مثلا زور زد تا خودش را رساند. زور زیادی برای بازکردنش لازم است و… وقتی میگوییم فلانی زورش زیاد است یعنی تواناییای دارد که به هنر تبدیل نشده است. برخلاف وقتی که میگوییم فلانی قدرتمند است. تصویر ذهنی ما از قدرتمند کسی است توانایی دارد برخلاف زورگو که فکر میکنیم فرصت دارد!
بدیهی است که آشفتگیهای زبان و گفتار ممکن است این لغات را در جای هم بنشاند اما آیا وقتی قرار است به یک دیکتاتور بگویید که قدرتش زیاد است، میگویید زور شما زیاد است؟ همین یعنی در قدرت احترامی وجود دارد که در زور نیست.
فیلمها و سریالهای جاسوسی عموما دربارهی قدرت هستند. معروفترین جاسوس جهان در دنیای سینما و فیلم، بدون شک جیمز باند است. مامور معروف به ۰۰۷ در دستگاه جاسوسی انگلستان. او قدرتمند است. در دنیای شخصیاش یک اغواگر تمام عیار است. در دنیای حرفه و ماموریتش توان بدنی و ذهنی فراتر از معمول دارد اما نه هرکول است و نه انیشتین. از مرگ نمیترسد اما علاقهای هم به مشت خوردن ندارد. ابزارهای عجیبی دارد که عمومی نیست و یک تیم بسیار بزرگ مخترع و مکتشف آنها را برایش ساختهاند. این ۴ عنصر در کنار هم قرار میگیرند تا او در داستانهای مختلف قهرمان میدان شود و کشور و ملتی را نجات دهد. تا جایی که من جستوجو کردم فقط یک داستان از مجموعه فیلمهای او در لندن اتفاق میافتد و مابقی همه در کشورهای دیگر است. یعنی قدرت او در کنار دیپلماسی دستگاه امنیتیاش معنا مییابد.
مجموعهی «خانه امن» به دلایل متعدد قرار است در گونهی فیلمهای جاسوسی قرار بگیرد. اگر بخواهیم تقسیمبندیای داشته باشیم؛ فیلمها و مجموعههای جاسوسی ۲ دسته کلی دارند: جاسوسی، ضد جاسوسی. جیمز باند جاسوس است اما سریال خانه امن ضدجاسوسی است.
تقسیمبندی بعدی در این آثار نوع کنش است: اطلاعاتی، عملیاتی. فعالیتهای جاسوسی مانند فیلمهای جیمز باند ترکیبی از بیشتر عملیات است و اطلاعات در آنها سطح پایینتری دارد. اما فیلمهای ضدجاسوسی عموما اطلاعاتی هستند و حجم عملیات در آنها زیاد نیست. سریال خانه امن حجم زیادی عملیات در خود دارد و در هر کجا که به اطلاعات میرسد، سطح تحلیل در حد دیالوگهای «نقشه این است که بریم تو، اسناد را برداریم و بیاییم بیرون» است. همین میشود یکی از نقاط ضعف سریال.
سطح درگیری در فیلمهای جاسوسی میتواند: یک فرد، یک سیستم یا یک جامعهی هدف باشد. درگیری هر قدر در سطح فردی دنبال شود احساسات بیشتری درگیر میشود و هر قدر که به سمت جامعه برود؛ استرسهای بیشتری تولید میشود. در فیلمهای جیمز باند عموما قرار است اتفاقی برای یک جامعه بیفتد اما با گروگانگیری احساسات در سطح فردی هم درگیر میشود. در سریال خانه امن گروگانگیری از شکل درگیری عاطفی تبدیل میشود به یک جریان آیینی؛ بنابراین کمترین سطح درگیری عاطفی را میسازد. گذشته از این که حجم درگیریهای استرسزا آن قدر متعدد و پراکنده میشود که مخاطب به جای حساسیت به آن عادت میکند. این میشود دومین نقطهی ضعف داستان سریال.
فیلمهای جاسوسی عموما در دسته اکشنها قرار میگیرند و فیلمهای ضدجاسوسی عموما در گروه تریلرها. ماشینبازی، بالارفتن از در و دیوار، کتککاری و … عوامل جذابیت در فیلمهای جاسوسی هستند(یک نفر در میان جبههی دشمن است) و در فیلمهای ضدجاسوسی جستوجو، آزمون و شکست، کشف و … مخاطب را جذب میکند(یک عنصر فاسد در میان جمع آشنا است) اما بدیهی است این میشود ژانر اصلی و ژانرهای افزوده هر کدام میتواند درام، رومانس، کمدی، تریلر، اکشن و … باشد. فیلمهای جاسوسی عموما مبتنی است بر عملیات و فعالیت فردی جاسوس و فیلمهای ضدجاسوسی عموما بر کار تیمی تکیه دارد. هر دو گونه میتواند قهرمان و ضدقهرمان داشته باشد. نمیخواهم به جای نقد یک اثر به سراغ طرح مباحث نظری بروم. میخواهم بگویم که چرا «خانه امن» مجموعهی قویای نیست.
«خانه امن» در گروه آثار ضدجاسوسی قرار میگیرد. بیننده کار تیمی و گروهی یک سیستم امنیتی را دنبال میکند اما دشمن کیست؟ یکی از نقاط ضعف «خانه امن» همین است که دشمن بزرگی در داستانش ندارد. دشمنهای متعدد (اسرائیل، عربستان، منافقین و داعش) به هم میپیوندند. از دیگر سو داستان وحدت کنش ندارد یعنی تیم ضدجاسوسی با یک مساله اصلی رو به رو نیست؛ بلکه با یک مجموعه مساله رو به رو است که باید حتیالمقدور همه را حل کند! عملیات ایکس به عنوان عملیات بزرگ تفاوت چندانی با دیگر عملیاتها ندارد.
داستان به شکل خطی روایت میشود یعنی یک مساله طرح و حل میشود و بعد میرویم به سراغ مساله بعدی. حجم روایتهای موازی برای یک مجموعهی ۵۰ قسمتی بسیار اندک است و شاید تنها در کمتر از ۲۰ درصد قسمتهای سریال شاهد روایت موازی هستیم. اینها چه ارتباطی با زور یا قدرت دارد؟ مساله اصلی آن است که داستان «خانه امن» دربارهی زور دستگاه اطلاعاتی و امنیتی کشور است. وقتی به حوزه فکر و اندیشه میرسیم. دشمن کوتهفکر است و هیچ برنامهی پیچیدهای ندارد که برای سیستم امنیتی قابل پیشبینی نباشد. در حوزهی عملیات حتی مخوفترین دشمنان هم به سادگی کشته میشوند و یا خود به خود میمیرند! دستگاه امنیتی ترسیم شده در خانه امن دستگاهی است که زور زیادی دارد؛ میتواند بدون نگرانی در داخل و خارج مرزهایش آدم بکشد. میتواند به هر کجا خواست برود. هیچ محدودیتی برای فعالیتهایش ندارد. نگران بودجه یا محدودیت زمانی از طرف سیستم خودش نیست و… اما هیچ کدام این زورها تبدیل به قدرت نمیشود. قدرت تحلیل وجود ندارد. قدرت برنامهریزی و مدیریت وجود ندارد. تنها نیروی اطلاعاتی که در عملیات کشته میشود کسی است که به جای مبارزه اسلحه را زمین گذاشته و احساساتی شده است! مصداقهایش زیاد است.
شاید بهترین تصویر برای تفسیر داستان خانه امن این تصویر در قسمت ۳۶ باشد که قهرمان ضدجاسوسی داستان میگوید: «ما یلدا را سوژه فرض میکنیم تا روابطش را بفهمیم، بعد هم به طور موازی از طریق بچهشون بین یلدا و ناصر پل میزنیم.» بعد روی کاغذ نقشه عملیاتشان را میکشد: یلدا با خطی به ناصر وصل میشود و بالای خط مینویسد بچه. بالای صفحه تصویر یک شش ضلعی را میبینیم که روی ضلع بالا نوشته ما و به شکل ساعتگرد روی اضلاع آمده: داعش، یلدا، احتمالات موجود، ناصر، سازمان.
اگر سریال فرار از زندان را دیده باشید، میدانید که قهرمان داستان نقشههای زندان را روی بدنش تتو میکند و به داخل زندان میرود تا برادرش را نجات دهد. این نقشهها قدرت حافظه، تحلیل، برنامهریزی و مدیریت او را نشان میدهند و در جایی که بخشی از بدن قهرمان میسوزد، تواناییهای ذهنی او به کمکش میآید تا ادامهی عملیات را با موفقیت جلو ببرد. در فیلم کمدی «خوب، بد، جلف»؛ تصویر طنز و کاریکاتوری از این روش به نمایش در میآید. خلافکاران ایرانی در حال تتو کردن نقشه زندان روی پشت یک نفر هستند تا برود داخل زندان و دوستشان را نجات دهد. این تصویر کمدی نقیضهای است برای آن اصل. نقشه ناصر یلدا دختر یا آن شش ضلعی بیسر و ته مانند نقیضهای است که در فیلمها و سریالهای جاسوسی به نمایش درمیآید که افراد روابط پیچیدهای دارند و ارتباطات متعدد و فرمولها و گزینههای مختلفی برای انتخاب و تصمیمگیری پیشروی شخصیتهاست. نقشههای پیچیده و پر المان و عنصر و نشانه در فیلمهای پلیسی و جاسوسی قرار است به مخاطب نشان دهند که قهرمانها درگیر چه فضای ذهنی آشفتهای هستند؛ درست برعکس کارکرد این تصویر در سریال خانه امن که نشان میدهد چقدر همه چیز سرراست است و اساسا نیاز به تصمیمگیری خاصی برای رسیدن به نتیجه نیست!
اگر دیده باشید در سریال خانه امن فعالان دستگاه امنیتی و تیم ضدجاسوسی هنوز برای ضبط صدا از دستگاه ریل استفاده میکند! همین کافی است که سطح توقعمان را از این گروه تا حد همان نقشه پایین بیاوریم.