قد می‌کشم، پس هستم/ نگاهی به سریال «یاغی»

سینماسینما، شادی حاجی مشهدی
محمد کارت، فیلمساز هوشمند و جوان سینمای ایران در تازه‌ترین تجربه کارگردانی سریال برای پلتفرم نمایش خانگی، این بار به سراغ خلق فضایی آشنا برای خود و مسیری تازه برای مخاطب رفته است.
در نگاه کلی، مجموعه «یاغی»، به واقع حرکت در ادامه همان مسیری است که محمد کارت به شکل حرفه‌ای در حال پیمودن آن در سینماست. سریال یاغی، قصه آشنای همان جوانه کوچکی است که ناگزیر باید در دل جنگلی وحشی و بزرگ و با وجود همه فرصت‌ها و تهدیدها دوام بیاورد.
«یاغی» اشاره دوباره به همان زخمی که محمد کارت اولین بار در «آوانتاژ» نشانه رفت؛ یادآوری همان نیشتری است که در «بچه خور» به زخمی کهنه و تلخ زد تا از دیدنش دردمان بگیرد! و شاید فشردن دمل چرکی «شنای پروانه» باشد که سبب شد تا همان درد آشنا، دیگر بار، به لایه‌های عمیق‌تری از وجودمان، رخنه کند.
شاید واقعی‌ترین تصویر از یاغی، تلاش برای نزدیک شدن و آشنایی با زندگی و تیره بختی‌های روزمره طبقات فرودست جامعه باشد. قصه آدم‌هایی که شناسنامه ندارند؛ به وقتش کودکی نمی‌کنند و در جوانی با اینکه فرصت عاشق شدن دارند، زخم می‌خورند. این‌ها خیلی زود به مردانی بدل می‌شوند، که برای رسیدن به خواسته‌هایشان ناگزیر بارها و بارها درهم می‌شکنند و باید دوباره از زمین بلند شوند.
یاغی بر اساس رمان «سالتو» نوشته مهدی افروزمنش ساخته شده و در این کتاب نویسنده، ضمن پرهیز از حاشیه پردازی و جسارت در نوشتار ادبی اثر، توانسته قصه‌ای از یک قهرمان مردمی بنویسد. همان مردمی که در پستوهای تاریک شهرها زندگی می‌کنند، گویی زنده‌اند اما زندگی نمی‌کنند و تحت فشار و اختلاف طبقاتی، دیگر رمقی برای بالیدن و بهتر زیستن برایشان باقی نمانده است.
قهرمان کتاب افروزمنش، پسری ۱۶ ساله به نام «سیاوش» است که از جنوب شهر تهران بدون داشتن مربی و باشگاه حرفه‌ای، به یک کشتی‌گیر نابغه بدل می‌شود. او در رقابت‌های محلی آن‌قدر خوب بازی می‌کند که روزی دو مرد غریبه به نام‌های «سیا» و «نادر» سر راهش سبز می‌شوند تا از او یک قهرمان جهانی بسازند. سیاوش که می‌خواهد سلطان دنیای کشتی و فرمانروای جهان کوچک خودش باشد، به این دو نفر اعتماد می‌کند. سیا و نادر، دنیای کوچک و ساده‌ی سیاوش را از او می‌گیرند و با دسیسه و فرصت‌طلبی او را وارد دنیای بزرگ‌تر و سیاه‌تری می‌کنند. اما دنیایی که محمد کارت در یاغی با شخصیت‌هایش خلق می‌کند جهانی سینمایی، تصویر محور، قصه‌گو و دراماتیک است که روایتی ملتهب و پر فراز و فرود دارد. گویی فیلمساز به واقع، شبیه این قصه‌ها را زندگی کرده و می‌خواهد فرصت تجربه دوباره آن را با همه تلخی‌ها و شور و شرش به مخاطب بدهد.
به گمان بسیاری، جهان رئالیستی که عمدتا محمد کارت در آثارش خلق می‌کند، گاه از فرط واقعی بودن، سنگین، مغموم و حتی گروتسک می‌شود، این موضوع بیش از همه نشان از شناخت دقیق فیلمساز نسبت به آدم‌های واقعی این طبقه اجتماعی دارد.
در یاغی چنین است که طراحی لباس و صحنه پردازی کم نقص، به خلق فضاسازی واقع‌گرایانه و باورپذیر کمک کرده و تصاویر با قاب‌بندی‌ها و نورپردازی درست، پرداختی سینمایی و هارمونیک دارند.
فیلمساز همچنین در شخصیت پردازی یاغی نیز به جزییات مهمی توجه دارد. او در کنار پرداختن به شخصیت یک پروتاگونیست اصلی که بشود با آن همذات پنداری کرد، از خلق شمایلِ مفت‌بر و دله‌دزد بگیر تا گنده‌لات و نوچه‌ها، شخصیت‌پردازی را به مهم‌ترین بخش هویت‌سازی کاراکترهای داستان خود بدل کرده است.
از این رو حتی کاراکترهای فرعی هم، نوعی هویت فردی دارند که کارت بیشتر از همه برای پرورش آن‌ها به زیر و بمشان رجوع کرده و جزییاتشان را به خوبی می‌شناسد.
اگر چه در مواجهه با یاغی رد پاهایی از «مغزهای کوچک زنگ زده»، سریال «شکست ناپذیر» و «شنای پروانه» را می‌توان دید اما زاویه دید فیلمساز با نگاه ویژه‌ای که بر اساس رمان سالتو به قهرمانش دارد سبب می‌شود تا برای حرکت در مسیر درام‌سازی، مختصات تازه‌ای به کار ببرد.
وقتی صحبت از مخاطبان پلتفرم‌ها می‌شود، برای درک موفقیت یا شکست یک اثر، این آمار و اعداد است که بهتر از هر تحلیل و نقدی به کار می‌آیند.
به این ترتیب پیش از هر تحلیلی، کافیست به نظرات عموم مردم به عنوان اصلی‌ترین و‌ مهم‌ترین مخاطبان این سریال‌ها دقت شود.
از همین زاویه شاید پیش از بررسی سریال یاغی بهتر باشد که به بازخوردهای مربوط به آن نگاهی بیاندازیم و متوجه باشیم که مردم آشکارا این سریال را دوست دارند و با آن ارتباط گرفته‌اند. در مقابل تعدادی از منتقدان واکنشی متفاوت در برابر این تجربه تازه از محمد کارت دارند. شاید اشاره به چند نکته برای تحلیل این بازخوردهای دوگانه مهم باشد، چرا که دلایل استقبال عمومی و از سوی دیگر سختگیری کارشناسان و منتقدان درباره یاغی و کارگردان آن ابعادی چند گانه دارد.
اول اینکه، نتیجه کار گروهی این بار در نوشتن فیلمنامه یاغی، برآیندی مثبت داشته. درام وقتی از دل قصه بیرون می‌زند، که گره افکنی‌ها به موقع اتفاق بیفتند و شخصیت‌پردازی‌ها و انتخاب بازیگران به درستی انجام شده باشد. نتیجه اینکه، در یاغی پتانسیل این وجود دارد تا از دل یک متن خوب و یک گروه حرفه‌ای و کاربلد یک اثر شسته و رفته بیرون آید.
نکته دوم اینکه آدم‌های قصه‌های کارت، از آوانتاژ و بچه خور گرفته تا شنای پروانه و یاغی، همگی در جامعه تاویل‌پذیر و تعریف شدنی هستند. آدم‌هایی از جنس همین مردم کوچه و خیابان، آن‌ها که در کلان شهری چون تهران، به اصطلاح ساکنان «ایین شهرند»، همان قشری که عمدتا کم درآمدتر و ضعیف‌تر هستند و به همان نسبت کم اقبال‌تر و پر تلاطم‌تر.
همین آدم‌ها در قاموس این محله‌ها به دو‌ دسته بامرام و‌ بی معرفت تقسیم می‌شوند و تنور درام بیشتر با تمرکز بر مشکل اصلی قهرمان و با داستانک‌هایی از تلاقی این دو دسته گرم می‌شود.

نکته سومی که باید به آن توجه شود، این است که همانقدر که این آدم‌ها برای فیلمساز و جماعت لوتی‌ها و لات‌ها، می‌توانند ملموس و واقعی باشند، همانقدر هم ممکن است که برای طبقات بالاتر جامعه که با این سیاق زندگی غریبه‌تر هستند، عجیب، غلو شده، رام نشدنی و پر دردسر به نظر برسند.
برای همین است که توجه به این قشرِ «دیگر»، که اغلب از صعود جامعه جا مانده و برای بقا تکاپو دارند، به خودی خود برای مخاطب جذاب است. به هر روی، برای اینکه قصه‌ای از دل زندگی این آدم‌ها زاده شود که ارزش درام‌پردازی داشته باشد، باید قهرمان اصلی آن را متفاوت و دوست داشتنی خلق کرد.
«جاوید» با بازی قوی و دلنشین علی شادمان، قهرمان ناکام و دوست داشتنی قصه است که به واقع شرایط یک پروتاگونیست جذاب را داراست. آدمی که ذاتا خوب است اما ناخواسته در بطن کنش و کشمکش قرار ‌دارد. کسی که زمین و‌ زمانه به او‌ سخت گرفته و از هر سو تحت فشار قرار دارد. قصه چنین شخصیتی که کمتر در جامعه دیده و شنیده شده، هسته مرکزی این درام‌پردازی است.
کاراکتر جاوید صفات و‌ خصوصیاتی دارد که از هم پالکی‌هایش، او را به لحاظ روحی و حسی در مرتبه بالاتری قرار می‌دهد و سبب می‌شود تا مخاطب مرام و منش او را که همراه با ساده لوحی و معرفت است دوست داشته باشد. به نظر می‌رسد شادمان برای ایفای این نقش علاوه بر بدنسازی‌های سنگین و مستمر، برای باورپذیرتر شدن نحوه بیان و لحن این کاراکتر، زحمت زیادی کشیده باشد.
نکته مهم دیگر توجه به کست سریال است. از انتخاب بازیگر گرفته تا همکاری با یک گروه فنی حرفه‌ای، تقریبا همه چیز برای یک کار گروهی کارشناسی شده و‌ تکنیکال مهیاست.
به طور مثال وقتی دوربین حس نمی‌شود و به اصطلاح مخاطب را اذیت نمی‌کند، یعنی کار فیلمبردار و انتخاب میزانسن‌ها درست است.
اساسا در این سریال فیلمساز تلاشی برای اجرای میزانسن‌های عجیب و پیچیده نکرده و دوربین هم هر جا که لازم است ایستاست و هرجا که نیاز بوده، در حرکت؛ قطع پلان‌ها هم با توجه به حال و هوای قصه تغییر می‌کند و این مساله مهمترین دلیل، به قاعده بودن اندازه پلان‌ها و وجود بافت تصویری منسجم در چند قسمت پخش شده است.
حضور پارسا پیروزفر، کارگردان، نویسنده و بازیگر پر توان، جذاب و بی‌حاشیه سینمای ایران در کنار بازیگران حرفه‌ای و قدرتمندی همچون طناز طباطبایی، امیر جعفری، علی شادمان و … به عنوان یکی از شاخصه‌های مهم جذب مخاطب در این مجموعه به شمار می‌روند.
«اسی قلک» با بازی فراموش نشدنی امیر جعفری به خوبی می‌تواند نمونه‌ای واقعی برای آدم‌های قالتاق و‌ نان به نرخ روز خور فراوانی که این روزها در اطرافمان داریم باشد.
حضور بازیگران توانمند و مستعد دیگری همچون آبان عسگری، عباس جمشیدی‌فر، جواد خواجوی، مه لقا باقری و … که به عنوان نقش مکمل در کنار بازیگران اصلی ایفای نقش می‌کنند فرصت خوبی را پدید آورده تا سویه دیگری از توانایی حرفه‌ای آنان را در بازیگری شاهد باشیم.
موسیقی بامداد افشار که با کسب جایزه برای فیلم «یدو» در سینمای ایران مطرح شد و با موفقیت در فیلم‌های «مغزهای کوچک زنگ زده»، «پوست»، «روشن» و سریال «قورباغه» و‌ «نوبت لیلی» همچنان صدرنشین آهنگسازان جوان ایرانی است، یک مشخصه بارز در این مجموعه دارد که در نوع خود قابل توجه، نو و شنیدنی است؛ آن هم تلفیق ضرب زورخانه‌ای با موسیقی ارکسترال است که به ویژه اجرای عنوان بندی آغازین این مجموعه را خلاقانه و مرتبط با محتوای اثر کرده است.
باید منتظر قسمت‌های بعدی از این سریال باشیم و ببینیم که قصه چگونه روایت می‌شود؛ همچنین باید دانست «یاغی» نیز همچون هر اثر هنری دیگری بی‌نقص و کامل نیست و در بخش‌هایی به دلیل مکث و تاکید بیش از حد بر حال و هوای پر حادثه و هیجان جاریِ قهرمانِ قصه، در برخی سکانس‌ها، ری‌اکشن‌ها خیلی غلو شده و گاه کشدار شده و از ریتم میفتد، گاهی هم در تدوین، ریتم از قصه جلوتر رفته و تندتر از روایت اصلی حرکت می‌کند.
با این وجود، به دلایلی همچون: تکیه بر یک متن خوب، برقراری ارتباط با مخاطب، ایجاد کشش دراماتیک و انتخاب درست بازیگر و عوامل تکنیکی، این مجموعه از گام‌های درست و بلند یک فیلمساز جسور و خوش آتیه به شمار می‌رود که می‌تواند طیف وسیعی از مخاطبان را با خود همراه کند.

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 176349 و در روز شنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۱ ساعت 19:58:47
2024 copyright.