سینماسینما، یزدان سلحشور
یک. انتظار اینکه در دههی سقوطِ سینمای جهان، وضعیتِ سینمای ایران [با این همه بحران اقتصادی-اجتماعی] بهتر باشد، انتظار عبثیست. انتظار اینکه در سالی که نکوست، دو فیلم زیرِ متوسطِ «جوکر» و «روزی روزگاری در هالیوود» به عنوان آثار برجسته جهانی مطرح شوند و در بهار سینمای ایران، وضع، بهتر باشد، انتظار عبثیست با این همه، چنانکه شاملو روزگاری سرود، ما همچنان دوره میکنیم شب را و روز را، هنوز را.
دو.میدانم که بهتاش صناعیها به خاطر دو فیلم «احتمال باران اسیدی» و «دیپلماسی شکستناپذیر آقای نادری» در داخل و خارج مرزهای سینمای ایران، اسم و رسمی دارد. میدانم که همین فیلم «قصیده گاو سفید» از سوی برخی منتقدان، در این چند روزه ستایش شده اما ببخشید که از نظر بنده، غیر از نمای نخستِ فیلم که گاوی را میان زندان نشان میدهد [به خودم گفتم خدای من عجب فیلم محشری خواهد بود اگر همهی فیلم همین طور باشد!] بقیهاش ضعیف است. فیلمنامهاش ضعیف است [ببخشید که چون قرار نیست قصهی فیلم لو برود نمیشود آنالیزش کرد!] بازیها ضعیفاند [سوال: بازی قوی چه نوع بازیایست؟! جواب: بازی خوب، یعنی فراتر از بازیگر، ما نقش را ببینیم و باور کنیم. بازی قوی، یعنی فراتر از بازیگر و نقش، ما «انسان» در چرخهای ببینیم که میان «متن»[اثر] و «فرامتن»[هستی] در آمد و شدی مداوم است.] کارگردانی، به موازاتِ فیلمنامه و بازیگردانی، چه در انتخابِ قابها و چه در اتصال قابها و حتی در صدور فرمان حد و حدود چرخش دوربین به مدیر فیلمبرداری، دچار مشکل است.[مثال: در سکانسی که زن برای پیدا کردن دفترچه بانکی به اتاق میرود، محدود کردن نمای دوربین به زن، جز تلف کردن زمان روایت و بعد بازگشتن به سالن و دیدن دوباره زن، چه چیزی به فیلم اضافه کرده؟ تنش را افزایش داده؟ هویتِ مرد را بیشتر به ما نمایانده؟ تولید زیرگفتار کرده؟ روند روایت را تندتر کرده؟ یا هر چه!]
سه.محور فیلم، اشتباه قضاییست که به عنوان یک «ایده»، با «روایتی کاملاً متفاوت»، لومت در «۱۲ مرد خشمگین» و در لوکیشنی کاملاً محدود، فیلمی با ریتمی به یادماندنی از آن ساخته است. یعنی در ایران، ساختن فیلمی که فیلمنامه و بازیها و ریتمی داشته باشد که بتواند ۹۰ دقیقه تماشاگر را در سالن نگه دارد، این قدر سخت است؟