سینماسینما، حمید باباوند
سریال مدمن (MADMEN) هفت فصل دارد و یک دهه از تاریخ آمریکا و البته صنعت تبلیغات را پوشش میدهد. داستان از ۱۹۶۰ آغاز و در ۱۹۶۹ تمام میشود. اما چرا دیدن این سریال مهم است؟
ساختار متفاوت
این مجموعه ۹۲ اپیزودی از منظر روایتگری و قصهگویی، ساختاری کاملاً متفاوت را در پیش گرفته است. سازندگان آن برای روایت داستان بیش از آنکه به دنبال چشمبندی و قصههای شگفتانگیز باشند، ترجیح دادهاند تا روی جزئیات کار کنند و داستانی بسازند که ریزهکاریهایش شگفتانگیز باشد. همین دقت هم باعث شده است که در مجموعهشان اشتباه تاریخی کم داشته باشند. حتی برای اطمینان از تطبیق با واقعیت به سراغ بررسی وضعیت آبوهوا در تاریخ روایت داستان رفتهاند که مبادا حتی روز بارانی را جای روز آفتابی جای دهند!
هر قسمت داستان پیشرفت صنعت و اتفاقهای روزمره تاریخی است اما فراموش نکردهاند که این انسانها هستند که باید دیده شوند. پس عجیب نیست اگر در طول یک روز، چهرهپرداز مجبور شود سه مرتبه صورت بازیگر اصلی را اصلاح کند تا مطمئن شود که روند رشد موهای صورت او در طول داستان طبیعی است و بیننده را سردرگم نمیکند!
هر قسمت از سریال مدمن بخشی از روند یک پروژه را به نمایش میگذارد اما نمایش اصلی رفتار روزمره افراد است. اتفاقی که برای خیلی از ما میافتد و هر روز و شاید بارها در طول یک روز، چند لحظهای میایستیم و به اتفاقاتی که پشت سر گذاشتهایم و پیش رو داریم نگاه میکنیم و تصمیم میگیریم روزمان را چطور به پایان ببریم. دیدن این مجموعه بیش از هر داستان دیگری ما را به یاد خودمان میاندازد.
فانوس تاریخ
سریال مدمن پر است از اتفاقات تاریخی؛ مثلاً نقطه پایان داستان درست دو روز بعد از نشستن آپولو ۱۱ بر سطح ماه اتفاق میافتد. تاریخ در این سریال نقش جدیای دارد اما مهم و تأثیرگذار نیست. داستان به خاطر رسیدن به ترور کندی تغییر نمیکند اما تأثیر ترور کندی بر شخصیتها دیده میشود. تاریخ در این داستان مثل فانوس دریایی عمل میکند. قرار نیست کشتی داستان به سمت فانوس برود اما وجود فانوسها کمک میکند که داستان در مسیری صحیح جلو برود و ناظر بیرونی بتواند مسیر حرکت داستان را دنبال کند. فرض کنیم قرار باشد داستانی دربارهی دو سال گذشته دنیا را برای نسلهای بعد بازگو کنیم. اینکه اتفاقات را پیوند بزنیم به رویدادهای پیدایش بیماری و کشف درمان آن یک داستان است اما اگر بتوانیم صادقانه روایت کنیم که چطور دوستان و اقواممان درگیر بیماری میشدند، از دست میرفتند یا به سلامتی گذر میکردند و درعینحال ما اخبار تورم و بیکاری را دنبال میکردیم، داستان واقعگرایانهتری است. تلاش مضاعف برای حفظ سلامتی بستری است که داستانهای روزمره زندگی را سختتر میکند اما همه داستان نیست. اتفاقات تاریخی چه سیاسی و چه اجتماعی قرار نیست همه زندگی ما باشد اما نمیتواند موجی در زندگی روزمره ایجاد نکند. در جایگاه قیاس فرض کنید که چقدر تا امروز موفق شدهایم داستانی را بازگو کنیم که انقلاب اسلامی در آن مثل فانوس دریایی باشد و زندگی روزمره مردمی دور از شهر که انقلاب را از رسانهها دنبال میکردند، نه در کوچه و خیابان، بازگو کند؟
سریال مدمن از بابت روش برخورد با تاریخ یک کلاس درس تمامعیار است برای کسانی که به نوشتن داستان و ساختنش علاقه دارند.
داستان کتاب
برای من که سالهاست بهعنوان فعال در حوزه کتاب و نشر فعالیت دارم، دیدن سریالی که در هر قسمت آن تقریباً یک کتاب به نمایش درمیآید شگفتانگیز است؛ اما اگر کتاب برای شما مهم نیست باید بگویم سریال مدمن داستان تغییر و تحول رسانهها را در زیرمتن و حاشیه خود دارد. اینکه تلویزیون چطور بهعنوان یک پدیده از بیتوجهی تمام در فصل اول به کانون اصلی توجه در فصل آخر تبدیل میشود. چطور رفتارهای مردم در قبال این پدیده شروع به تغییر عادات و آداب زندگی روزمره آنها میکند. چطور مشاغل تحت تأثیر این پدیده تغییر میکنند حتی وقتی صاحبان مشاغل حواسشان نیست اما در تمام این مدت کتاب جای خود را دارد. آدمهای مهم و تأثیرگذار کتاب میخوانند و از روی کتابها با هم حرف میزنند. یک تصویر بیاهمیت اما نمادین در فصل هفتم سریال وجود دارد. «دان» ناگزیر به هتل ارزانقیمتی رفته است و باید تا تعمیر شدن ماشینش در آنجا بماند. برای خریدن مشروب و به دست آوردن کتاب به مهماندار جوان هتل پول میدهد اما وقتی تلویزیونش خراب میشود، به سراغ مدیر هتل میرود تا آن را برایش عوض کند. در ۹۲ قسمت این مجموعه مجموعاً به ۸۸ کتاب با نمایش طرح جلد آنها ـ عموماً ـ یا بحث و گفتوگو و نقلقول مستقیم از آنها ـ بعضاً ـ اشاره میشود.