سینماسینما، آیه اسماعیلی
این روزها بخشهایی از فیلم نسخه ایرانی(The Persian Version) در شبکههای اجتماعی به ویژه اینستاگرام، وایرال و توجههای زیادی را به سوی خود جلب کرده است. “نسخه ایرانی” گرچه در آمریکا تولید شده، ساختهی کارگردانی ایرانی است و اغلب بازیگران آن نیز ایرانیتبارند. “نسخه ایرانی” محصول سال ۲۰۲۳ است و تاکنون جایزه تماشاگران بخش فیلمهای داستانی آمریکایی و همچنین بهترین فیلمنامه در جشنواره فیلم ساندنس را از آن خود کرده.
این فیلم که در ژانر کمدی/ درام تولید شده، درونمایهای آمیخته با مفاهیم روانشناسی دارد. از این رو نگاهی به نسخه ایرانی با رویکرد آرکیتایپها خالی از لطف نخواهد بود.
لیلا قهرمان فیلم نیست!
نسخه ایرانی را “مریم کشاورز” کارگردانی کرده و این دومین ساخته سینمایی او به شمار میرود و همانند نخستین اثر او، ضمن پرداخت به موضوع اصلی، برشی از زندگی زنان دگرباش جنسی را نیز به تصویر کشیده. فیلمنامه، داستان اسرارآمیز مهاجرت یک خانواده شیرازی الاصل به آمریکا است و کشاورز سعی کرده که بخشی از مشکلات نسل دوم مهاجران در کشور جدید و تعاملاتشان با کشور مادری را نیز در ۱۰۷ دقیقه زمان فیلم نشان دهد.
قهرمان فیلم اما لیلا با بازی خوب “لیلا محمدی”، تنها فرزند دختر و البته دگرباش جنسی این خانواده پرجمعیت یازده نفره نیست! گرچه لیلا بازیگر نقش اول زن “نسخه ایرانی” است و در خطِ زمانِ حالِ حاضرِ فیلم، روایتگر محسوب میشود و بابت گرایش جنسی، مشکلاتی در رابطه با مادرش دارد؛ با این حال “شیرین” مادر لیلا، قهرمان اصلی “نسخه ایرانی” به شمار میرود. و بین بازیگر نقش اول و قهرمان یک روایت، تفاوت وجود دارد.
شخصیت شیرین با بازی خوب”نیوشا جعفریان”، که در بخشهایی از فیلم با فلاش بک به گذشته تبدیل به راوی داستان نیز میشود، به قدری پخته، سنجیده و کامل از آب درآمده که انگیزهای برای نگارش این یادداشت بوده است.
تنوع موضوعات تنها در ۱۰۷ دقیقه!
“نسخه ایرانی” طیف وسیعی از موضوعات را در بر گرفته. مریم کشاورز که افزون بر کارگردان، نویسنده فیلمنامه نیز به شمار میرود، در نسخه ایرانی به موضوعاتی مانند کودک همسری، خیانت، مهاجرت، سوگ فرزند، مشکلات نسل دوم مهاجران در کشور جدید و کشور مادر، سختگیریهای اجتماعی در دهه شصت، روزمرگیهای مادران سرپرست خانوار، چالش روانی در روابط مادر و دختر، زندگی دگرباشان جنسی زن، مادران مجرد و …. پرداخته است. تدوین این حجم از تنوع و تکثر موضوعات تنها در ۱۰۷ دقیقه، نشان از پتانسیل مدیریتی بالای کارگردان دارد. با این حال به نظر میرسد با کمی بسط و گسترش، فیلمنامه این قابلیت را داشته که به جای فیلم سینمایی، بیکه ملالآور و کشدار باشد، در قالب مینیسریال، تولید و به مخاطب عرضه شود.
بررسی شخصیت شیرین با رویکرد کهن الگوها
پیش از آنکه شخصیت شیرین با “بازی نیوشا جعفریان”، را که به عنوان مادر لیلا در نسخه ایرانی ایفای نقش کرده، مرور کنیم، بهتر است با مفهوم کهن الگوها یا آرکیتایپها به زبانی ساده و البته خلاصه آشنا شویم.
کهن الگوها از تئوری “ناخودآگاه جمعی” روانشناس بزرگ، کارل گوستاو یونگ نشات گرفتهاند. یونگ معتقد بود که مجموعهای از اطلاعات، تصورات و احساسات مشابه در ناخودآگاه همه افراد وجود دارد که فرد با آنها به دنیا آمده و در واقع تجربیات اجداد باستانی انسانها به شمار میرود. یونگ بر آن بود که ناخودآگاه انسان، مخزن رفتارهای ناآگاهانه و غریزی اوست. در بخشی از تئوری ناخودآگاه جمعی، یونگ ۱۵ کهن الگو معرفی کرده است. از این تعداد، ۷ کهن الگو زنانه هستند. ضعف و قوت هر کدام از آنها، منجر به بروز صفات رفتاری متفاوتی در یک زن میشود. (البته باید به این نکتهی مهم نیز توجه داشت که از دیدگاه یونگ، روان انسان جنسیت ندارد و ترکیبی از انرژی زنانه و مردانه است).
برای دست یابی به یک زیست تجربهی پربار و کامل، لازم است که هر فرد، هر کدام از کهن الگوها را تجربه و زندگی کند. و یک شخصیت تکامل یافته، تمام کهن الگوهای مرتبط با جنسیت خود را به صورت متعادل داراست. “شیرین”، قهرمان اصلی فیلم نسخه ایرانی به زعم من، زنی است که از هر هفت کهن الگوی زنانه به تکامل یافتهترین شکل، برخوردار است و این نکته، رمز اصلی جذابیت فیلم به شمار میرود.
کهن الگوهای هفتگانه زنانه
آرکیتایپهای زنانه شامل هرا، هستیا، آفرودیت، آتنا، آرتیمیس، دیمیتر، پرسفون هستند. این نامها از اساطیر یونانی گرفته شده و هر کدام از این آرکیتایپها یکی از ابعاد وجودی روان زن را نمایندگی میکند.
هِرا الهه وفاداری به همسر است. یک زنِ زندگی تمام عیار. شوهرخداست؛ یعنی شوهرش را به حدی دوست دارد که او را میپرستد و همین عشق زیاد، او را حسود نیز میکند. شیرین با بازی نیوشا جعفریان، در سکانسی که در برابر خانوادهاش میایستند و شوهر خطاکارش را با دیالوگ “من پای این شوهر وامیستم” مورد حمایت خودش قرار میدهد، به خوبی وفاداری هراگونه را به مخاطب مینمایاند. در سکانسی دیگر، شیرین بعد از یک نگاه عمیق به شوهر تازه جراحی شدهاش، رو به پزشک جراح میگوید:”از وقتی عمل کرده، موهاش هم دارن سیاهتر میشن” و مخاطب، شاهد عشق یک هراتایپ به همسرش است. و در سکانسی دیگر که در خط زمان گذشته فیلم روایت میشود، وقتی شوهر شیرین از زنی که با او لغزیده و به زندگی زناشوییشان خیانت کرده نام میبرد، شیرین برآشفته شده و فریاد میزند”دیگه اسم اون زنیکه رو جلو من نیار” و حسادت هراتایپ برای مخاطب نمایان میشود.
هستیا کهن الگوی حکمت زنانه و صبوریست. آرام و بیحاشیه است و به معنویات اهمیت میدهد. اعتقادات عمیق معنوی دارد و با خانهداری و انجام امور منزل و فرزندان، احساس آرامش و لذت میکند. پررنگترین ابعاد هستیاتایپ در شخصیت شیرین، اعتقادش به “امام زمان” (عج) است. یاد کردن از امام زمان (عج) و حل شدن معجزهوار دغدغههای شیرین بلافاصله بعد از ذکر نامش، به کرات در طول فیلم تکرار شده است.
دیمیتر کهن الگوی مادرانگی است. حمایتگری، مهربانی، صمیمیت و فداکاری از بارزترین ابعاد دیمیتر هستند. دقت به این موضوع که شیرین در فیلم نسخه ایرانی، ۹ فرزند دارد، بارزترین نشانهی دیمیتر قدرتمند در شخصیت اوست. شیرین با فرزندان زیاد، قبیلهی خودش را ساخته است؛ کاری که برای دیمیتر، نهایت خوشبختی محسوب میشود. سکانسی که شیرین برای هر ۹ فرزند خود، ۹ مدل متنوع صبحانه آماده کرده است، مثال خوبی برای به تماشا نشستن دیمیتر قدرتمند در شخصیت او شمار میرود. در سکانسی کلیدی، شیرین به دو پسر بزرگش نهیب میزند که “به وحید توی درساش بیشتر کمک کنید وگرنه حق استفاده از ماشینو ندارید “. حمایتگری مادرانهی شیرین، برای وحید، فرزند رازآلود خانواده، از دیمیتر تکامل یافتهی او نشات میگیرد.
پرسفون کهن الگوی معصومیت، انعطاف پذیری بالا، زودباوری و شنوندگی است. در خطِ زمانِ گذشتهی فیلم، شاهد پرسفون قدرتمند در شیرین نوعروس هستیم. دختری معصوم که متوجه سَر و سِر داشتن پرستار روستا با شوهرش نشده و حتی از در دوستی با پرستار درآمده است. به خوبی پای حرفهای شوهرش و دیگران مینشیند و از بس انعطافپذیر است، با خطای بزرگ شوهرش، که منجر به مهاجرت بدون برنامهشان به آمریکا میشود، کنار آمده، فرزند حاصل از خیانت شوهرش را میپذیرد و از خانواده، شهر و حتی لهجهاش دل بریده تا زندگی جدیدی را آغاز کند. پرسفون قدرتمند را حتی در خط زمان حال حاضر فیلم نیز، در شخصیت شیرین شاهدیم. پذیرش فاجعهی سکتهی شوهر، از کار افتادگی و خانه نشینی او که منجر به تغییرات اساسی در سبک زندگی شلوغ یازده نفرهشان شده و یافتن راهحلهای جدید برای مدیریت این زندگی، نشان از انعطاف پذیری بالایی دارد که الهه پرسفون، به شخصیت شیرین بخشیده است.
آتنا کهن الگویی است که با منطق، هدف گرایی، کمالگرایی و عقل و تدبیر شناخته میشود. این کهن الگو زمانی در شیرین به اوج قدرت میرسد که او را در فتح قلههای شغل جدیدش میبینیم. زنان آتنایی در محیط کارشان مردانه و جدی رفتار میکنند. بسیار به رسیدن به هدف اهمیت میدهند و کسب دستاوردهای مالی و ارتقای شغلی، برایشان مهم است. شیرین با موفقیتهای شغلی پیدرپی، یک آتنای تکامل یافته و قدرتمند را در نسخه ایرانی به تصویر کشیده است. البته همین آتنای قدرتمند و بسیار کمالگرا، سبب ایجاد چالشهای روانی با تنها دخترش لیلا نیز شده است.
آرتمیس الهه جنگجو، سرسخت و کهن الگوی استقلال زنان است. سکانسهایی که شاهد تلاش شیرین برای یافتن شغل، حضور در کلاسهای پیشنیاز و کسب نمره در آزمون مربوط به مجوز شغلش هستیم، آرتمیسی را میبینیم که دارد برای آینده خود و فرزندانش میجنگد و حتی با گردنی که مهرههایش بر اثر سانحه شکسته نیز دست از تلاش بر نمیدارد و ثابت میکند که یک آرتمیس تکامل یافته هرگز شکست نمیخورد و به هر قیمتی، راه رسیدن به موفقیت را مییابد.
آفرودیت الهه زیبایی، عشق، ظرافت زنانه، شور و اشتیاق و خلاقیت است و شیرینِ نسخه ایرانی، یک آفرودیت تمام عیار به شمار میرود. میزبان خوبی است و مهمانیهای باشکوهی برگزار میکند که در آن به همه خوش میگذرد. با کاستهایی که با همکاری دخترش لیلا، پنهانی با خودش به ایران میآورد، فامیل را دور هم جمع میکند و مراسم رقص به راه میاندازد. لباسهای زیبا برای خودش و فامیل میدوزد. به آرایش، ظاهر و بدنش اهمیت میدهد و همیشه و در هر جمعی، از خانواده پر جمعیتش گرفته تا محل کار و فرودگاه و …. در مرکز توجه است. آفرودیت خلاق است و در هر زمینهای نوآوری دارد. این نوآوریها را در شیوهی برخورد شیرین با ارباب رجوعهای محل کارش و بستن قرارداد با آنها که منجر به ارتقای شغلیاش میشود، نیز شاهد هستیم. تقریبا در هر سکانسی از فیلم، رد پای آفرودیت تکامل یافته را در شخصیت شیرین میبینیم.
چالش مادر و دختر
رابطه مادر و دختر یکی از مهمترین و پیچیدهترین روابط عاطفی به شمار میرود و اختلال در این رابطه، پیامدهای روانی منفی برای هر دو نفر خواهد داشت. مادران آتنایی به دلیل کمالگرایی افراطی، به ویژه اگر با بحرانهایی مانند خیانت دیدگی و سوگ فرزند روبرو شده باشند، میتوانند چالشهای زیادی را با فرزند دختر خود تجربه کنند. به نظر میرسد چالشهای لیلا با مادرش شیرین که تقریبا محور اصلی فیلم نیز به شمار میرود، ناشی از کمالگرایی او و پیشینهی تلخی است که از سر گذرانده و بار احساسی آن تجربیات، روی روابطش با تنها دخترش نیز سایه افکنده.
کل رابطهی لیلا و مادرش در جملهی “مامان منو ببین”! خلاصه میشود. لیلا از وقتی دخترکی خردسال بوده، به روشهای مختلف، از همکاری در انجام امور خانه گرفته تا عضویت در تیم والیبال مدرسه، گرفتن بورسیه تحصیلی، تحصیلات دانشگاهی در مقاطع بالا، پختن غذای محبوب مادرش، نویسندگی و کارگردانی فیلم و …. این دیده شدن را از شیرین طلب کرده است و تلاش بیشتر، نتیجه معکوس برای لیلا در برداشته؛ توجه کمتر و توقعات بیشتری از سمت مادرش گرفته است.
حل این چالش که به گرهای بازنشدنی برای مادر و دختر تبدیل شده نیز، با بهرهگیری از متدهای روانشناسی امکان پذیر شده است. لیلا به توصیه مادربزرگش، از مادرش مینویسد.”تو که نویسندهای، برای اینکه مادرتو بهتر بفهمی، دربارهش بنویس”. ژورنال کردن شخصیت شیرین و کشف رازهای دردناک گذشتهی او، منجر به حس همدلی بیشتر لیلا با مادرش میشود. این همدلی تا جایی پیش میرود که نام نوزادش را همنام با فرزند از دست رفتهی مادرش، “آرزو” میگذارد و به نظر میرسد این اتفاق، شکاف میان مادر و دختر را پس از سالیان دراز، پر میکند و نقطه عطفی برای بهبود روابط میان آن دو به شمار میرود.
لوکیشنهای نه چندان ایرانی
“نسخه ایرانی” در دو زمان روایت میشود. یکی زمان حال حاضر در آمریکا و دیگری گذشته و ایران (به طور مشخص، محدودههای شهری و روستایی شیراز). سکانسهایی از فیلم که مربوط به گذشته است، میزانسن خوبی را به مخاطب ارائه نمیدهد. این ایراد به ویژه در سبک معماری بیشتر به چشم میآید. به زبان سادهتر، میزانسن خط زمان گذشتهی فیلم، بیشتر از آنکه ایران قدیم را به بیننده نشان دهد، یادآور سبک معماری عثمانی و فیلمهای ترکی قدیمی است و المانهای ایران قدیم را ندارد. البته از آنجایی که کل فیلم “نسخه ایرانی” در آمریکا تولید شده، محدودیتهای کارگردان برای ارائه لوکیشنی کاملا ایرانی، قابل درک است.