سینماسینما، یاسمن خلیلیفرد
«چپ راست» از آن دسته فیلمهاییست که شاید اگر در شرایط بهتری اکران میشد، میتوانست به لحاظ فروش و گیشه اثری موفق و امیدوارکننده به شمار بیاید اما متاسفانه ساخت آن همزمان با کرونا بود و اکران آن هم در شرایطی که سینما روزهای خوبی را سپری نمیکرد اتفاق افتاد.
فیلم همپای بسیاری از ساختههای متوسط رو به بالای سالهای اخیر سینمای تجاری پیش میرود و موفق میشود داستانی سرراست و سوژهای نه چندان تازه را در مسیری متفاوت جلو برده و هویتی قابل اعتنا برای آن دست و پا کند. همان طور که در ابتدای فیلم نیز ذکر شده است، «چپ راست» براساس یک پرونده واقعی ساخته شده است و البته بارها نیز در متن فیلم یادآوری میشود که مسئلهی جابجایی نوزادان در بیمارستان (چه سهوی و چه عمدی) اتفاقی کمتکرار و نادر نیست و پروندههای بسیاری با این محتوا ماهانه در دادگاهها بررسی میشوند.
آنچه کمک بزرگی به فیلمساز کرده، انتخاب ژانر کمدی برای به تصویر کشیدن سوژهی مد نظرش بوده است. شاید اگر بنا بود این سوژهی اولیه در ژانری دیگر به تصویر کشیده شود سختیهای بیشتری نیز به فیلمنامهنویس و فیلمساز تحمیل میشد اما انتخاب لحن طنز و ژانر کمدی کمک میکند تا اتفاق اصلی فیلم که فیلمساز بدون فوت وقت و خیلی بیحاشیه و بدون مقدمه هم به سراغ آن میرود، باور کردنی باشد. بنابراین پیامدهای این اتفاق نیز در مسیر درستی پیش میروند. فیلم لحن یکدستی دارد و این حفظ لحن در سراسر کار کمک بزرگی به پیشرفت درست خرده داستانها، موقعیتها، کشمکشها و در نتیجه مسیر اصلی فیلمنامه میکند. مخاطب از همان ابتدا تکلیف خود را با فیلم میداند. او میداند که کل ماجرا قرار است چهقدر جدی باشد. ما در مقام مخاطب میدانیم که بناست چه میزان درگیر شویم و حتی میدانیم که با کمدیای مواجه هستیم که برای دستیابی به هدفش و البته خنداندن مخاطب قرار نیست به هر گونه شوخی سخیف کلامی و رفتاری متوسل شود.
این که داستانِ دو شخصیت اصلی فیلم و خانوادههایشان به موازات هم پیش میرود و موقعیتها در روایت هر یک از این دو شخصیت به درستی به قصه تبدیل میشود از امتیازات فیلم است. تضاد و تقابل دو عنصر موثر در پیشبرد فیلم هستند و البته بر بار کمیک آن میافزایند. انزجار و اختلاف نظر شدید دو کاراکتر که تا آستانهی دشمنی آن دو با هم پیش میرود از بخشهای جالب فیلمنامه است که پتانسیل بالایی برای خلق موقعیتهای خنده دار به دست فیلمنامه نویس داده است. اصلان و بشیر که دو تحلیلگر سیاسی در دو جناح مختلف هستند با وجود تنفری که از یکدیگر دارند مدام و به واسطهی اتفاقاتی غیرمترقبه سر راه هم قرار میگیرند و از جایی به بعد ناچار به آن میشوند که همخانه شوند … به تبع این خط داستانِ ساده میتواند در صورت پرداخت درست داستانی بامزه را خلق کند.
“چپ راست” را از منظری دیگر میتوان یک کمدی سیاسی دانست که تا جایی که دستش باز باشد به سمت انتقاد نیز پیش میرود. مشخصاً فیلم خطوط قرمز را پشت سر نمیگذارد اما میکوشد که تا حد توان بر جنبههای سیاسی خود نیز تکیه کند و از پتانسیل آنها بهره گیرد.
اتفاقات در «چپ راست» قابل پیش بینیاند؛ نه به آن اندازه که فیلم لوث شود یا خودش را لو بدهد اما قرار هم نیست اتفاقی غافلگیرکننده فیلم را از مسیر خود دور کند. با این حال به علت حفظ لحن و بار طنز اثر در سراسر آن، فیلمنامه به سکته نمیافتد و کشش خود را تا پایان حفظ میکند. به همین جهت پتانسیل خنداندن مخاطب را دارد و به بیراهه نمیرود.
بازیگران به درستی انتخاب شدهاند. نقشهایی نسبتاً متفاوت را تجربه میکنند و با بازیهایی بجا و بهاندازه، از پس ایفای نقشهایشان برمیآیند.
حامد محمدی از تجربهی کارگردانی فیلم سربلند بیرون میآید. او دست به ریسک و تجربهطلبی نمیزند و همه چیز را تا جایی جلو میبرد که توانش اجازه میدهد.
جزییات فیلمنامه درست در فیلم چیده شدهاند. فیلم، دکوپاژی مناسب دارد. اجرای مناسب در کارگردانی و بازیها از محاسن آن به شمار میرود و بدیهیست که همهی این المانها اگر خوب اجرا نمیشدند مضحکهای میساختند که سادهانگارترین مخاطبان را نیز اقناع نمیکرد اما کارگردان با دقتی قابل احترام و بدون آکروباسی تصویری و روایتی، موقعیتی بامزه اما دشوار و ملتهب را میسازد و جلو میبرد.
نباید از یاد برد که «چپ راست» فیلمی در ژانر کمدیست. ژانری که بسیاری از آثار آن خامدستانه و به دور از وسواس و تفکر ساخته میشوند و اکثراً نیز به فروشهایی قانعکننده دست مییابند و اینکه حامد محمدی کوشیده است تا فیلم خود را به اثری شسته رفته و موجه در این ژانر تبدیل کند و یک کمدیِ سیاسی انتقادی قانعکننده بسازد، قابل احترام است.
«چپ راست» فیلمی امیدوارکننده برای کارگردان جوان و فیلمنامه نویس آن است.