سینماسینما، رضا دانشپژوه
رویکرد تطمیع و تفهیم شهروندان برای پرداخت مالیات در همه جای دنیا مرسوم است. دولت هم برای دریافت مالیات باید مسیر درستی را طی کند تا مشمولان عضو نشده را به چرخه پرداخت متصل کند. در این میان پرداخت مالیات هنرمندان یا به طور کلی فعالان حوزه هنر کشور به چه اشکالی مطرح شده است که بیشتر از آنکه به مسیر قانونمند شدن شبیه باشد به یک نوع اعمال فشار شباهت پیدا کرده است؟
به نظر میرسد کسانی که قصد دریافت مالیات از فعالین هنری را دارند یک مسئله جدی را در نظر نگرفته اند. اینکه موضوع اینچنینی در شرایط کنونی میتواند یک موضوع امنیتی باشد تا یک موضوع مالیاتی و اقتصادی. اول باید فعالیت هنری را شناخت دوم ابزار آن را شناخت و سوم مسیر ارزشگذاری آن را درک کرد.
به عنوان مثال استاد فرشچیان یا استاد آغداشلو با هزینه چند میلیون تومان برای رنگ و بوم نقاشی، یک تابلوی نقاشی به ارزش چندین میلیارد خلق می کنند. یک نقاش ناشناس هم همان نقاشی را می کشد، اما ارزش آن فقط چند صد هزار تومان می شود. اکنون که اهمیت حضور هنرمند مشخص است که امضای او بر تابلو چندین میلیارد ارزش به همراه دارد شکل تعیین فعالیت هنری آن چگونه برای مالیات گرفتن باید تعریف شود.
آیا میتوان گفت چون آغداشلو اهمیت زیادی در نقاشی ایرانی دارد باید مالیات بپردازد؟
اینجا یک سوتفاهم مطرح است که مالیات را بابت چه چیزی قرار است دریافت کنند؟
در حوزه سینما نیز اینچنین است. روال تولید آثار سینمایی اول باید مورد ارزیابی قرار بگیرد که چه سود اجتماعی پنهانی برای حاکمیت دارد و چه موانعی باعث عدم درک اهمیت فعالیتهای مداوم هنری ست!
اگر حضور دو بازیگر سینمای ایران جمشید هاشمپور و فرامرز قریبیان را در نظر بگیریم که به مدت تقریبا بیست سال، گیشه سینما را تضمین میکردند و تهیهکنندگان با آرامش خاطر مبالغ زیادی را صرف فیلمسازی میکردند، چگونه باید مالیات آنها را محاسبه میکردند؟
اساسا اگر آنها نبودند فیلمهایی هم در کار نبود که گردش مالی متعددی را رقم بزند.
یا در تلویزیون هم بعضا مخاطبان فقط به دلیل حضور یک فرد حاضر به دیدن برنامه میشوند. اکنون شیوه محاسبه مالیات برای آن شخص باید چگونه باشد؟
در واقع میتوان گفت در وضعیت کنونی نوعی اشکال رشد کرده است و حتما باید بررسی شود. اینکه چطور میتوان قوانینی را نوشت که بتواند، اول اهمیت آدمها را مشخص کند و دوم بر اساس آن ارزش مالیات تعیین شود؟ تقریبا سوال بیجوابی ست. بیجواب به این دلیل که زیر ساختهای تفهیم پرداخت مالیات ناقص است و نمیتواند هنرمند را تطمیع به پرداخت مالیات بکند.
به طور کلی این موضوع در چند بخش قابل بررسی است. اول اینکه باید ارزیابی شود فعالیت هنری در کشور چقدر زمینه اشتغال را فراهم آورده است و اعمال مالیات چقدر میتواند در به کارگیریهای تولیدات هنری و ابزار تولید هنری تاثیر گذار باشد. دوم، ویژگی واقعگرایانه تجارت سینما با فشارهای مالیاتی قطعا تحت تاثیر خواهد بود. در هنر سینما و تئاتر و کلا بازار آثار هنری از افتخارات هر کدام اعلام گیشه و فروش آن است. این درحالی ست که سایر تجارتها پشت پردهها و مناسبات پنهان وجود دارد.
سوم اینکه با محاسبه دقیق فعالیت هنرمندان میزان قابل توجهی از امنیت روانی را فراهم کرده است. یعنی آرامش روانی مردم ایران درصد بالایی را مدیون آثار هنری متنوع است که اگر فعالین هنری نباشند این امکان وجود دارد بحران های متعدد به اشکال متفاوت رخ دهد که کنترل آن هزینههای گزافی در بر داشته باشد. چهارم با تغییر قوانین معافیتهای مالیاتی برای حوزه فرهنگ و هنر، بروز اختلال در شفافیت مالی فروش آثار هنرمندان رخ خواهد داد و قطعا شکل جدیدی از سندسازی و قراردادهای مجعول پدید خواهد آمد.
اما راهکار چیست و چگونه باید با موضوع برخورد کرد؟
یک موضوع مهم تولید، بحث دور ریختهاست. وقتی میزان مصرف اینترنت داخلی مشترکین را در تماشای غیرقانونی آثار سینمایی و سریالهای ایرانی را محاسبه کنیم به اعداد بزرگی میرسیم که به دلیل عدم وجود قانون به دست تولید کننده اثر نمیرسد. به نظر میرسد مطرح کنندگان دریافت مالیات از هنرمندان قبل از هر چیز باید قوانین جدی صیانت از حقوق تولیدکنندگان آثار هنری را به جد پیگیری کنند تا هنرمند از خطرات ضایع شدن حقوق خود در امان باشد. بهواسطه اجرای کپی رایت داخلی میتوان امیدوار بود که تکیه به اصول حمایت کننده قانونی به اشکال مختلف برای هنرمندان، موانع پرداخت مالیات را به طور کلی از بین میبرد.
سالانه چند صد میلیارد تومان از سرمایههای هنرمندان کشور به دلیل عدم وجود کپی رایت از بین میرود. با محاسبه دقیق این خسارات بزرگ میتوان پیشبینی کرد که پرداخت مالیات به شرط وجود شرایط مناسب قابل تفهیم است.