سینماسینما، امیرعلی نصیری
در طول نزدیک به دو دهه فعالیت مطبوعاتی در حوزه سینما و پیگیری نزدیک جشنواره فیلم فجر در پانزده سال گذشته، به این باور رسیدهام که هنرمندان محترم کشورمان (خصوصاً بازیگران عزیز) دو شخصیت دارند: یکی شخصیت حقوقی (بخوانید هنری) و دیگری شخصیت حقیقی (یا فردی). مردم عاشق شخصیت هنری بازیگران هستند و نقشهایشان (یا به اشتباه خودشان) را ستایش میکنند؛ اما شخصیت حقیقی آنها متفاوت است و معمولاً پوشیده بر عامه مردم.*
یکی از دلایلی که فیلمها را در سینمای رسانههای جمعی میبینم یا پیگیر مصاحبههای هنرمندان هستم (از جمله برنامه همرفیق) همین است؛ آشنایی با شخصیت حقیقی بازیگران و هنرمندان در پشت دوربین.
پیمان قاسمخانی را پیشتر سه بار دیده بودم:
ـ کارگاه انتقال تجربه سیوهفتمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر در سینما فلسطین در کنار شادمهر راستین.
ـ نشست مطبوعاتی فیلم خوب، بد، جلف.
ـ گفتگو با فریدون جیرانی در برنامه سی و پنج که به نحوه آشناییاش با شادمهر راستین اشاره میکرد.
ولی وقتی او را برای چهارمین بار در برنامه همرفیق دیدم، دلم گرفت؛ از آن آدم سرزنده و پرانرژی که میشناختم خبری نبود. منظورم درونگراییاش نیست که خودش اشاره کرد؛ بلکه از نظر من نوعی بیتفاوتی نسبت به سینما و شرایط بهچشم میخورد. آرزو میکردم تا دوباره شبیه به نقشی شود که در سکانس واپسین چهار انگشت (حامد محمدی، ۱۳۹۷) بازی میکرد (همین نقشآفرینی کوتاه باعث شد تا او را جزو بهترین کمدینهای دهه ۹۰ در نظرسنجی یکی از نشریات سینمایی انتخاب کنم).
با دیدن او در این برنامه، یاد سکانس پایانی مرد هزارچهره (مهران مدیری، ۱۳۸۶) افتادم که ازقضا قاسمخانی سرپرست نویسندگانش بود؛ جایی که مسعود شصتچی در دادگاه اعتراف میکند: «من اشتباهیام!» واقعاً چه بر سر سینمای ما رفت که اشتباهی شدیم؟
* نصیری، امیرعلی، (۱۳۹۵)، رودررو: گفتگوهایی پیرامون سینمای ایران، نماد اندیشه، ص ۱۰۵٫
عکس: آزاده امیرخان