تاریخ انتشار:۱۴۰۳/۰۲/۰۸ - ۱۷:۳۱ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 196515

سینماسینما، فرهاد خالدی نیک

تماشای بخش هایی از هشتمین قسمت سریال “افعی تهران” عجیب دلمان را خنک کرد. به خصوص آن جا که آرمان بیانی (پیمان معادی) هر چه در دل دارد به ناظم دوران راهنمایی اش (آقای شکوهی) می گوید و او را با خواری و خفت از ماشین پیاده می کند. ماشینی که به اتاق محاکمه و بازجویی آقای شکوهی و سایر ناظم هایی که بی دلیل یا به هر علتی، دانش آموزان را تنبیه می کردند، تبدیل می شود. ناظم های گاه بیرحم و بی منطقی که به خودشان حق می دادند با خط کش های چوبی و فلزی یا شیلنگ های پلاستیکی برای دانش آموزان زهر چشم بگیرند و نمی دانستند با این  کار چه نفرت عمیقی را در اذهان بچه ها ایجاد می کنند. جالب اینجاست که آقای شکوهی به جای اعتراف به اعمالش و اظهار ندامت از رفتارش، خودش را به کوچه ی علی چپ می زند و از اساس منکر همه چیز می شود. او بی شرمانه می گوید که خودش با تنبیه بدنی مخالف بوده، در حالی که شاهد زنده ی تنبیهاتش، کنارش نشسته و تاثیرات آن تنبیهات هنوز در روح و روان آرمان بیانی به جای مانده است.

اوج این سکانس جایی است که آرمان بیانی، آقای شکوهی را تهدید به زدن می کند و شکوهی با مظلوم نمایی می گوید: “آخه من پیرمرد، زدن دارم؟” پیرمردی که برای پرسش بعدی آرمان بیانی هیچ پاسخی ندارد: “اون بچه های ده، دوازده ساله ی معصوم، زدن داشتند؟” 

پیاده کردن ناظم سالخورده در اتوبان، به سرعت سکانس سیلی زدن لیلا به پدرش در “برادران لیلا” را در ذهن متبادر می کند. شاید در “افعی تهران” شاهد و ناظر آن سیلی معروف و صدای مهیبش نباشیم ولی از این حیث که در اینجا نیز بزرگ مدرسه همچون بزرگ خانواده ی آنجا زیر سوال می رود، این دو سکانس قابل مقایسه هستند. بزرگانی که به گمانم نه تنها شایسته ی احترام نیستند، بلکه باید با چنین واکنش هایی رو به رو شوند تا شاید کمی به فکر فرو روند و به خود آیند. آن ها که با اعمال و رفتار سوال برانگیزشان، خانواده ی خویش و نسل های مختلف یک جامعه را دچار مشکلات و چالش های عدیده ای کرده اند و حالا حتی حاضر نیستند به اشتباهاتشان اعتراف کنند.

تماشای این سکانس از هشتمین قسمت سریال “افعی تهران” عجیب دل بچه های دهه پنجاهی و دهه شصتی را خنک کرد. بچه هایی که دامنه ی تنبیهات به اصطلاح انضباطی دوران مدرسه را به خانواده نمی کشاندند چرا که می‌دانستند از ناحیه ی خانواده نیز آن چنان که باید مورد حمایت واقع نمی شوند. نسل تنها و بی پناهی که حالا گوشه هایی از واقعیت های زندگی اش را در فیلم های سینمایی و سریال های تلویزیونی جستجو می کند. آثاری نظیر “افعی تهران” که به لطف فیلمنامه و بازیِ پیمان معادی و کارگردانیِ سامان مقدم، سریالی قابل تامل از آب در آمده تا هر بار به نوعی داغ دل این نسل های سوخته را تازه کند.

 

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

 

آخرین ها