سینماسینما، مرسده مقیمی
روزنامهنگار و منتقد سینما پیش و حتی بیش از دانش سینمایی و قدرت تحلیل باید بلد باشد خوب رصد کند، خوب و درست. آدمی که درست رصد نمیکند نه دانش سینماییاش کمکی میکند و نه تحلیلاش راه به جایی میبرد.
حالا اگر کسی بشود سوژه مورد بحث، همه این تحلیلهای بیرصد کردن (حتی اگر مغرضانه هم نباشد) خودش را بیشتر نشان میدهند.
چند دوره است که پژمان جمشیدی شده محل مناقشه جشنواره، چرا؟ چون در شغل پیشیناش هم چهره مطرحی بوده. یعنی مثلا هیچکس نمیرود به فلان شخص بگوید آقا تو چرا بازیگر شدی در حالی که قبلا فلان شغل را داشتی؟! اما ظاهرا جمشیدی باید الی الابد جواب بدهد که چرا فوتبالیست مطرحی بوده و مثل خیلی فوتبالیستها که گذرشان به سینما افتاده و شکست خوردهاند، نیست. چرا بازیگر موفقی هم شده و یک روز بیکار نیست و از این پروژه میرود سر آن پروژه. اصلا چه معنی دارد کسی اینطوری ناماش بیفتد سر زبانها؟! من اما به عنوان کسی که از روز نخست جمشیدی را به دقت رصد کردهام تا ببینم واقعا میتواند به جایی برسد یا یک موج گذرا خواهد بود، حتی با تعریف و تمجیدهایی که از او میشود هم مشکل دارم.
یکی از صفحات سینمایی در تحسین بازی دیدنی او در «شیشلیک» نوشته جمشیدی نشان میدهد به جز کمدی، توانایی این را دارد که در لحظات دراماتیک هم خودی نشان دهد یا نوشته مهدویان توانسته از یک بازیگر کمدی بازی متفاوت بگیرد.
نشان میدهد؟! یعنی تازه دارد نشان میدهد؟! نه خیر! ایراد از رصد ناقص شماست که محدود میشود به چند کار معروف و نه تمام کارنامه بازیگری که در حال تحلیلاش هستید.
جمشیدی در اولین تجربهاش نقش بازیکن پا به سن گذاشتهای را بازی میکند که نمیخواهد بپذیرد دوران فوتبالاش تمام شده است. در قسمتهای پایانی وقتی بالاخره میپذیرد چشماش ضعیف شده و باید عینک بزند یک سکانس بیکلام جلوی آینه بازی میکند و تصویر مردی را ارائه میدهد که انگار تازه دارد چین و چروکهای صورتاش را میبیند، آن سکانس با اجرای واقعا تعجبآور (آن زمان حقیقتا یک بازیگر آماتور محسوب میشد) حتی موفق میشود از مخاطب اشک بگیرد. همانجا و در همان میانه کمدی، اشک گرفتن آن هم بیکلام و با بازی متکی بر میمیک اثبات کرد که ما با بازیگری طرفیم که بلد است بازی کند، با حس و اکت درست و اینطور نیست که فقط در یک ژانر بتواند خودی نشان دهد.
این رصد را احتمالا فیلمسازان دارند، آنها میدانند قرار نیست از جمشیدی ارائه متفاوتی بگیرند و به اصطلاح شاخ غول را بشکنند. بلکه میدانند دارند کار را میسپارند دست بازیگری که وجوه مختلفی دارد و کارش را بلد است و البته بسیار پشتکار دارد.
او پس از آن در سریال «سالهای ابری» مهدی کرمپور بازی کرد که باز هم کاری بود و نه کمدی. در سریال «نفس» جلیل سامان هم.
بعدتر در سینما برای «سوءتفاهم» معتمدی نامزد کسب جایزه بهترین بازیگر مکمل شد که کمدی نبود.
این میان در «خوب، بد، جلف» و «تگزاس» بازی کرده در سینما و قهقهه گرفته، در تلویزیون هم «دیوار به دیوار» و «زیرخاکی» را داشته که حتی در بازپخشهای متعددشان میتوانند مثل بار نخست خنده بگیرند.
اگر درست و به دقت رصدش میکردید کلی تئاتر هست که آخریاش روی سن اصلی تئاتر شهر اجرا رفته و نه قرار بوده از کسی خنده بگیرد و نه تنها خنده نگرفته که یک تراژدی تمامعیار بوده، از آن سو تئاتر بامزهای که قهقهه بگیرد هم کم ندارد.
در تمام این سالهای کوتاه حضورش که هنوز ده سال هم نشده، در هر نقشی امتحاناش را پس داده و مخاطب را با خود همراه کرده، بازیگران با سابقه را به تحسین وا داشته، منتقدان سختگیر را راضی کرده و کارگردانان بسیاری را با ارائهاش ترغیب کرده تا کارشان را به او بسپارند.
اگر او را درست و دقیق رصد کنید، میبینید که او در این جشنواره چیزی را نشان نداده، او از همان روزی که بازیگری را شروع کرد نشان داد که سینما برایش زمین فوتبال نیست؛ قرار نیست دیگر دفاع کند و فقط برای دیگران بازی بسازد و کم گل بزند، در این عرصه بناست یک مهاجم سرعتی باشد که گل زدن اصلیترین ماموریتاش است.
گلهای زده دارد زیاد میشود. بازی به اندازه و درستاش در «شیشلیک»، تمیز درست لحظات کمدی از درام و تلفیق به موقعشان، تسلط بر کمدیهای موقعیت و کلامی و بازی حسی و بیکلام که او را به یکی از رئوس مهم فیلم مهدویان بدل میکند و از آنسو ایفای نقش پدری مستاصل، غمگین و فریبخورده در «خط فرضی» آخرین تلاشهایی است که درست و دقیق به ثمر نشسته حتی اگر خود فیلم به ثمر ننشسته باشد.
پژمان جمشیدی در آغاز مسیری است طولانی که با کاربلدی دارد پلهها را دو تا یکی طی میکند و گمانم نه حسد راه به جایی ببرد و نه تعاریف از سر ناآگاهی کارکرد چندانی داشته باشد.
نه مهدویان، نه صمدی و نه هیچکس دیگری در کار با جمشیدی ریسک نمیکند بلکه اتفاقا او را انتخاب میکنند تا ریسک کار را به حداقل برسانند چون میدانند که او بازیگریست که کارش را بلد است و روز به روز هم دارد بهتر میشود و حسدورزی عدهای قرار نیست این مهاجم پا به توپ را که اتفاقا از دوران فوتبالیاش در سکوت ساختن را برای یک تیم یاد گرفته، زمین بزند! اگر هم کسی تکلی برود نه یک داور که داوران بسیاری هستند برای کارت قرمز دادن.