سینماسینما، فرزانه متین
قتلهای ناموسی یکی از مهمترین معضلات اجتماعی ایران است؛ معضلی که بیشتر دختران مجرد قربانیان اصلی آن هستند. در این جنایتها، پدر یا برادر، گاه با همکاری خویشاوندان، جان دختر را میگیرند و توجیه رایج آنها «حفظ شرف و آبرو» است. برقراری روابط عاشقانه، فرار از خانه یا سرپیچی از ازدواجهای اجباری، همه در نگاه سنتی مردسالارانه بهعنوان «بیعفتی و بدنامی» تلقی میشوند. ضعف قوانین نیز به گسترش این فجایع دامن زده است و زنان ناچارند در چارچوبهای تعریفشده از پیش سکوت کنند؛ سکوتی که تا زمانی که سنت پدرسالاری پابرجاست، همچنان قربانی میگیرد.
هر بار که چنین خبری منتشر میشود، روزنامهها مملو از تحلیل جامعهشناسان و روانشناسان است، اما پس از مدتی، این فاجعهها به دست فراموشی سپرده میشوند. خوشبختانه، در سالهای اخیر این موضوعات حساس بهتدریج وارد روایتهای سینمایی نیز شدهاند. چرا که سینما، بهعنوان آینه جامعه، میتواند صدای خاموش زنان را بازتاب دهد. بااینحال، محدودیتها و ممیزیها باعث شده بسیاری از این روایتها در حد اشاره باقی بمانند. نمونه روشن آن فیلم «خانه پدری» ساخته کیانوش عیاری است که بهرغم اهمیت محتوایی، حدود ۱۵ سال در توقیف ماند. به همین دلیل فیلمسازان دغدغهمند ناگزیرند از استعاره و روایت غیرمستقیم بهره بگیرند تا بتوانند فضای نقد اجتماعی ایجاد کنند.
در این میان، میلاد بنی طبا، کارگردان جوان و منتقد اجتماعی سینما، با ساخت فیلم «مرجان» به سراغ یکی از همین سوژههای حساس رفته است. «مرجان»، که این روزها در گروه «هنر و تجربه» اکران میشود، بر پایه الهام از ماجرای تکاندهنده رومینا اشرفی ساخته شده است؛ دختر ۱۴ سالهای که در سال ۱۳۹۹ به دلیل مخالفت خانواده با ازدواجش از خانه گریخت، اما پس از بازگردانده شدن توسط پلیس، به دست پدرش به قتل رسید. پدری که نهایتاً تنها به ۹ سال حبس محکوم شد. این جنایت به نمادی از قتلهای ناموسی در ایران بدل شد.
خانواده رومینا همکاری لازم با سازندگان فیلم نداشتند، بنابراین بنیطبا برای نگارش فیلمنامه ناچار شد بخشی از روایت را بر پایه تخیل و خردهپیرنگهای جدید بنا کند. او با بردن داستان به دل یک خانواده پدرسالار تهرانی، نشان میدهد چگونه «آبرو» مهمترین معیار سنجش شخصیت مردان خانواده است. بنیطبا در انتخاب موضوع جسور بوده و با دقت، لایههای ازدواج اجباری، تعصب، فرار دختر و پیامدهایش را به تصویر کشیده است.
«مرجان» را باید نقطه عطفی در پرداخت سینمایی به قتلهای ناموسی دانست. فیلمنامه بدون شعارزدگی و هیاهو، واقعیتهای موجود جامعه را به تصویر میکشد. بنیطبا با ساخت این فیلم کوشیده است زخم اجتماعی قتلهای ناموسی را در قالب سینما ـ که خود ابزار آگاهی است ـ روایت کند تا این فاجعه در حافظه جمعی بماند و فراموش نشود.