محمد تقی فهیم|پرداختن به تاریخ معاصر در تلویزیون اصل درستی است که اتفاقا در این حوزه باید زودتر هم وارد میشدیم و هنرمندان باید به بازسازی تاریخ ایران اهتمام کنند و گرنه با کم کاری ما، دیگران تاریخمان را خواهند نوشت. از میان مسایل تاریخی پرداختن به دوران پهلوی اول و دوم ضرورت مضاعفی را میطلبد اما باید به این نکته توجه داشته باشیم که در پرداختن به تاریخ نباید سراغ هر موقعیتی برویم و به هر قیمتی تاریخ را مطرح کنیم. در واقع نباید از سر ناچاری و به شکلی مسایل تاریخی را مطرح کنیم که تاثیرگذار و جریان ساز نباشد.
نسل ما و نسل جوانانی که سالهای قبل از انقلاب را ندیدهاند مخاطب سریال «معمای شاه» هستند. نسل من از این حیث میخواهد این سریال را ببیند تا متوجه شود چقدر با واقعیت منطبق است و نسل جدید سوالهایی دارد و میخواهد با دیدن چنین سریالهایی متوجه شود شاه و اطرافیانش چه کسانی بودهاند و باید دید سریال «معمای شاه» تا چه حد میتواند پاسخگوی این کنجکاوی باشد.
مهمترین مساله در یک سریال بحث نمایشی بودن و فضای دراماتیک اثر است. اگر سریالی قرار باشد خطابه، روایت و یا صرفا انتقال پیام باشد، میتواند به صورت مستند هم ساخته شود در حالی که در سریال فضای نمایشی است که میتواند کشش ایجاد کند. در بسیاری از آثار خارجی هم میتوان دید که دروغهایی را با رویکرد دراماتیک قوی میسازند و به این ترتیب مخاطب را جذب کار خود میکنند.
این سریال از مجموعهای از فکتهای تاریخی استفاده کرده است و آنها را از طریق دوبله در دهان بازیگران قرار داده است. ما در حال حاضر صحبتی درباره واقعی بودن و یا واقعی نبودن این مسایل تاریخی نداریم اما مساله این است که این دیالوگها صرفا از زبان بازیگران بیان میشود. گویی بازیگران به تناوب و به دستور کارگردان دیالوگ خود را گفته و کنار میروند.
ورزی بیشتر از اینکه به دنبال دراماتیک کردن اثرش باشد به فکر جاذبههای بصری همچون خیابان، اسب، ماشین، در و سایر فضاها بوده است. ما دایم دوربین را در حال کرین میبینیم و اتفاقا این باعث شکست پروژه شده است چراکه تصاویر تهران آنقدر شیک از آب درآمدهاند که گویی در و دیوار تهران را شستهاند. در بخش واقع گرایی کار با این فضاسازی نوعی تحریف صورت گرفته است به طور مثال در اوایل دهه ۳۰ و ۴۰ مردم ایران بیشتر کشمش میخوردهاند و این خوراکی راحتتر بدست میآمده است و اتفاقا قند اصلا وجود نداشت، درحالی که در این سریال به این واقعیتها توجه نداشته است.
در این سریال فرقی بین منیریه و کاخ سعدآباد احساس نمیشود مردم و فضاها در منیریه همانقدر شیک هستند که در سعدآباد. در قسمتی از سریال دیده میشود مردمی که در منیریه اعلامیه میریزند همه مرتب هستند و کت و شلوار و کلاه به تن دارند و سریال «معمای شاه» نتوانسه متناسب با فضاسازی و طراحی لباس مناسب جلو برود. شخصیتی که ما از رضا پهلوی میشناسیم فردی دیکتاتور و قایم به خود است اما رضا شاه در این سریال فردی خنثی است. در قسمت چهارم که ششم آذرماه پخش شد او میخواهد دو نفر را تنبیه کند به این دلیل که درباره یک مساله کشوری به او دروغ گفتهاند، درحالیکه رضا شاه فردی دیکتاتور بود که به تنهایی تصمیم میگرفت و خودش را همه کاره میدانست.
این سریال در نوع فضاسازی، طراحی لباس و نمایش لوکیشنها دچار تحریف شده است، سریال گافهای تاریخی دارد و در کلیات آنقدر دچار مشکل است که دیگر جزییات مثل درست نبودن گریمها و یا انتخاب نامناسب شخصیتهای تاریخی به چشم نمیآید. اگر اثری به لحاظ دراماتیک جذاب بود حداقل میشد از باقی مسایل با اغماض عبور کرد اما در این کار درام ضعیف است، بازیگران اکتی ندارند و انگار ربات هستند.
امروز با توسعهای که نسبت به شمال و جنوب شهر تهران ایجاد شده است بهترین پارکها، اتوبانها و فضاها را در جنوب شهر تهران شاهد هستیم اما قبل از انقلاب اینگونه نبود. من خاطرم هست قبل از انقلاب حداقل روزی چهار ساعت برق هر خانهای قطع میشد و رژیم شاه نمیتوانست مساله برق تهران را حل کند. مردم در پایین شهر در این سریال آنچنان که گفتم آنقدر شیک پوش و مرتب هستند که از تهران شهری تمیز و دلباز میبینیم و این نوعی تحریف و نقض غرض است. ما در سریال «معمای شاه» مرزی بین پایین شهر و بالای شهر نمیبینیم. با این حال امیدوارم این سخنان باعث یاس سازندگان سریالها نشود زیرا بودن همین آثار باز هم لازم است اما باید با دقت لازم ساخته شود تا بتواند تاثیرگذار باشد.
منبع: مهر
پینوشت: مطلب فوق در خبرگزاری مهر به شکل گفت و گو تنظیم شده است.