سینماسینما، جابر تواضعی
شماره ۵۷۰ مجله فیلم (اردیبهشت ۹۹)، یک پرونده حجیم ۳۲ صفحهای دارد درباره سریال «پایتخت ۶». نکته جالب این پرونده پروپیمان، غیر از مصاحبه با عوامل، مطالب و نوشتههای نسبتاً مفصل منتقدانی است که به گفته خودشان یا کلاً مجموعه پایتخت یا سری ششم را ندیدهاند یا از نظرشان کار باارزشی نیست، اما نتوانستهاند در برابر وسوسه نوشتن دربارهاش مقاومت کنند و برایش کلی حرف داشتهاند.
از سال ۷۲ که مخاطب این مجله بودهام، یادم نمیآید در آن برای یک سریال تلویزیونی پروندهای با این حجم کار شده باشد. آن هم سریالی که تازه بر سر دُز هنریاش هم اتفاق نظری وجود ندارد و بین یک کار بیارزش سرگرمکننده تا یک کار فاخر در نوسان است. قطعاً بخشی از این اتفاق، غیر از ایام بیخبری و تعطیلات کرونایی سینماها به سلیقه گردانندگان مجله و مخصوصاً علاقه هوشنگ گلمکانی سردبیر مجله به این سریال برمیگردد. ساخت سریالی با حال و هوای مازندران آنقدر به مذاق گلمکانی که اهل گرگان است، خوش نشسته که حتی در سالهای قبل خودش از این سریال گزارش پشت صحنه تهیه کرده بود.
از این مقدمه میشود به نقش سلیقه شخصی و تجربه زیستی در قضاوت منتقدان رسید. اما من میخواهم همان نتیجهای را بگیرم که در یادداشت کوتاهم در زمان پخش سریال هم نوشتم؛ اینکه مجموعه پایتخت فارغ از اینکه آن را هنری بدانیم یا نه، دوستش داشته باشیم یا نه، یک پدیده فرهنگی است. با این توضیح که در پیدایش یک پدیده فرهنگی لزوماً و صرفاً ملاکهای هنری تعیینکننده نیستند و عوامل ریز و درشت بسیاری در این ماجرا دخیل و مؤثرند.