سینماسینما، پریچهر باقری؛
فیلم تازهی فرنوش صمدی با بازی بینظیر فرشته حسینی همان Komorebi است؛
نور خورشیدی که از میان شاخهها و برگهای درخت عبور میکند و به زمین میتابد.
واژهای ژاپنی که به شکلی شاعرانه لحظهای را توصیف میکند که در زبان فارسی معادلی برایش نداریم. صمدی با نشانههایی که از اولین سکانس میبینیم، ارجاعهای دقیق از رومئو و ژولیت و فرمی تازه داستان عشقی را روایت میکند که در سینمای ایران تازه نیست. «آزاده» که دوستانش «آزاد» صدایش میکنند عاشق دختری است به نام «نورا». او تلاش میکند از راه قانونی پروندهی تغییر جنسیتش را پیگیری کند تا با نورا که همخانهاش است، ازدواج کند. آنها قصد مهاجرت ندارند و دوست دارند در کشور خودشان آزادانه زندگی کنند. آزاد سینما خوانده و در کافه کار میکند، مادرش را در سن نوجوانی از دست داده و دو برادر دارد. چند باری از خانه فرار کرده اما شبی که پدرش میخواسته او را به زور به عقد پسر عمویش درآورد از خانه فرار کرده و از آن شب دیگر خبری از آنها ندارد. روز کمیسیون پزشکی به او میگویند که علاوه بر گواهی بکارت، رضایتنامهی ولی هم اجباری است. گرفتن گواهی بکارت چند ثانیه بیشتر طول نمیکشد اما رضایت از پدر به همین سادگی نیست…
لحن صمیمی، رویاهایی که میبینیم و پایانبندی درخشان فیلم باعث میشود «میان رویا و امید» در میان همتایانش بهیادماندنی شود.