سینماسینما، محمدرضا مقدسیان
قصه فیلمها و فیلمنامههایی که ترامپ میسازد و مینویسد، مصداق آثار سینمایی حداکثری اینروزهای جهان است که شدیدا از سطحی بودن و عوامزدگی رنج میبرند. آثاری که گویا فهم واقعیتری دارند از نیاز مخاطب فعلی سینما به نسبت فهمی که منتقدان و نظریهپردازان سینما دارند از مخاطب.
فیلمهای ترامپ مثل فیلمهای جریان گیشهپسند سینمای دنیا، خریداران بیشتری دارد و حاشیه و متن گستردهتری را باعث میشوند.
نوبتی هم که باشد، نوبت بازی با ورق کروناست به شکلی متعارض با گذشته. کرونایی که نبود حالا گریبان ترامپ را گرفتهاست. نه انکار وجود ویروس و نه ابتلای او اما قابل اعتماد و اعتنا نیست.
فیلمهای ترامپ مثال فیلمها و سریالهایی که فاقد دیدگاه منسجم هستند و هر لحظه ممکن است دیدگاه قسمتها یا دقایق گذشتهشان را نقض کنند.در بهترین حالت هم با پناه گرفتن پشت تعاریف مدرن و پست مدرن این شناوری و تناقض مدام را سبکخودشان تلقی میکنند با عنوان من در آوردی «منطق بی منطقی» یا «انجسام در دل عدم انسجام» یا «روایتگری شناور و متغیر!» و … لفاظیهایی از این دست.
نسبت ترامپ و سیاست مصداق فیلمهای سطحی و سخیف و مخاطبان گسترده است. شامورتی بازیهای ترامپ و اطوارها و خبرسازیهای گلدرشتش و البته پرکار بودنش تداعی کننده شیوهی کار فیلمسازان و فیلمهای دمدستی و سطحیست و پرکار و پرتعداد بودنشان که منتقدان دوستشان ندارند اما مخاطب بسیار دارند و بده بستان فیلمهای حداکثری و مخاطبان حداکثری را رقم میزنند. ترامپ فیلمنامهنویس و کارگردان شانه تخممرغیاست که تمایل مخاطب به آثار سوپرمارکتی را خوب فهم کرده و مصداق جور بودن در و تخته با هم شده است.
خیمهشببازیهای ترامپ برای مخاطب خیمهشبدوستش هر روز که به برگزاری انتخابات آمریکا نزدیک میشویم بیش از پیش شدت میگیرد و دور از ذهن نیست که مخاطبان بسیاری را هم برای خودش دست و پا کند،مخاطبانی که عاشق انسجام نیستند بلکه دیوانه و مجنون حاشیه و سر و صدا و خلافجریان سخنگفتنهای سطحی و دم دستی هستند درست شبیه فیلمهای سطحی و معترض که نیازهای کممایه و فهم نشده مخاطب را ارضا میکنند.