علی نعیمی
از امروز جشنواره فیلم فجر در ایستگاه سیوچهارم، فعالیتهای خودش را با نمایش فیلم در سینماهای مردمی و در کاخ جشنواره آغاز میکند.
تحلیل اینکه در سیوسه دوره گذشته چه اتفاقی برای جشنواره فیلم فجر افتاده است نیاز به قلم مطول و حوصله خواننده دارد که در این مقال نمیگنجد اما آنچه امروز میتوانیم از آن به عنوان یک اتفاق یاد کرده و آن را به پله سیوچهارم یک جشنواره ملی نصب کنیم تبدیل یک اتفاق سینمایی به یک قاعده کلی برای سینمای ایران است. چه آنها که نمیخواهند به این باور برسند که جشنواره فیلم فجر با تمام اهمیت و جایگاهش نمیتواند در روند شکلگیری سال سینمایی ایران تاثیرگذار باشد و چه آنها که میدانند حضور در این رویداد حتی گاهی به قیمت پشت سر گذاشتن بعضی قواعد بازی بر آینده حرفهایشان تاثیر مستقیم و ارزشمندی دارد؛ به نیکی میدانند که جشنواره فیلم فجر با تمام نقصها و ایرادهای کلی که هر ساله از آنها رهایی ندارد؛ باز هم خطمشی اصلی سینمای ایران درست از همین رویداد ۱۰روزه بیرون میآید.
ذائقه سینمای ایران چه در جشنوارههای بینالمللی و چه در عرصه اکران و بازار فروش و سرمایهگذاری درست جایی شکل میگیرد که صاحبان آثار با پذیرش ریسک نمایش در این جشنواره، آن را به بوته امتحان گذاشته و مخاطبسنجی و افکارسنجی درباره فیلمشان را در بیرحمانهترین سالنهای سینمایی کشور به تماشا بنشینند. آنها به خوبی میدانند که سالن تاریک سینما و تصویر نقش بسته بر پرده نقرهای و تمام آنچه سرمایه اصلی آنها است میتواند در یک چشم به هم زدنی از حضیض ذلت به عزیز لذت برسد و از آن طرف هم با تمام ادعاهایی که برخی با خود به سینما میآورند در کمتر از ۳۰ دقیقه از عرش به فرش نزول اجلال میکنند. در چنین شرایطی البته برد با کسانی است که حرف تازه و فرم تازه را در روایتهای داستانیشان لحاظ کنند. نمونههای موفقی از این دست در جشنواره فیلم فجر کم نبوده و فیلمساز بدون تقلید از فضای آثار متاثر از جهانبینی خود، اثری را خلق کرده است.
پرویز شهبازی، مانی حقیقی، بهنام بهزادی و شهرام مکری از فیلمسازانی هستند که در این شرایط و با تجربه کردن در اتمسفر جشنواره فیلم فجر از بوته آزمایش نگاه منتقدان و تماشاگران حرفهای سینمای ایران به خوبی بیرون آمدند و درست در جایی ایستادند که با هر اثر در جشنواره فجر مخاطب باید منتظر یک اتفاق خوب از آنها باشد.
از طرفی جشنواره فیلم فجر سینمای بدنه و آنچه میتوان از آن بهعنوان یک صنعت سرگرمیساز یاد کرد را از خود دور میکند و هیچگاه تعریف ویژهای برای آن نداشته است. از اینرو شاید جشنواره فیلم فجر در مقاطعی توانسته ذائقه مخاطب را ارتقا بخشد اما از طرفی هیچگاه نگاه بخش خصوصی و فرمولاسیون آن را برای گیشه نپسندیده و هیچگونه نقشه راه دیگری را در مقابلش نگذاشته است.
شاید از اینرو و با نگاه به آمار جشنواره فیلم فجر بتوانیم به این نتیجه برسیم که نسبت گیشه با محصول جشنواره فجر نسبت معکوس است. سالهای کمی در طول ۳۴سال گذشته، نگاه جشنواره فیلم فجر با گیشه همسان بوده و از این رو این رویداد مهم سینمایی را فارغ از دغدغههای بخش خصوصی میتوان قلمداد کرد. نمونههای نقض این موضوع مانند فیلم سینمایی «ورود آقایان ممنوع» وجود دارد که در گیشه و جشنواره مورد توجه قرار گرفته اما این مثال نقض را نمیتوان به کلیت غمزده و نگاه خاکستری آثار برگزیده جشنواره فیلم فجر تعمیم داد. چه آنچه به نیکی میتوانیم درک کنیم جشنواره فیلم فجر اقبال زیادی به ژانر کمدی نشان نداده و به جز چند دوره محدود ازجمله دوره بیستوسوم که فیلم «مهمان مامان» برگزیده این رویداد شد هیچگاه نتوانسته است این مشکل را در خودش حل کند که جامعه شاد را میتوان با تزریق یک ذائقه جدید شاد کرد.
جشنواره فیلم فجر فرصت دوبارهای است تا سینمای ایران در شناختن ظرفیتهای عرصه نمایش عمومی آثارش فکر جدیتری کند. عمر سیوچهار ساله جشنواره فیلم فجر این رویداد مهم فرهنگی را به جایگاهی رسانده است که میتوان به ظرفیتهای آشکار و نهان آن اعتماد کرد و از این رو افقهای تازهای را پیش روی سینمای ایران ترسیم نمود.