سینماسینما، آرش عنایتی
فیلم سینمایی «هلن» به کارگردانی آنتی یوکینن
هلن، اثری است چشمنواز بر بستر اقتباسی از کتاب راکل لیه هو و با تمرکز بر زندگی هلن شرفبک. فیلمی که هر کدام از نماهایش را میتوان قاب کرد و بر دیوار آویخت. کادربندیهای هوشمندانهی آنِتی یوکینن، به همراه بازی خیرهکنندهی لورا بِرن، خالق یکی از تجربههای لذتبخش سینمایی در سالهای اخیرند. زیبایی نماها نه فقط به سبب کادربندیهای هوشمندانه، که در اثر کاربرد خلاقانهی نماها در تدوین قوام یافتهاند. (برای نمونه، نمای ثابت ورودی باغ در سه چشمانداز فصلی که اشارتی بر گذار از سه مرحلهی زندگی هلن هستند، تا لغزاندن صدای مصاحبهاش بر این تصاویر و توضیح چگونگی خلق هر اثر هنری، تا ثبتِ نگاه متعصبانهی ژورنالیست مصاحبهکننده به زنان و ادامهی همان نگاه از طریق مادر و در صحنهی پذیرایی از برادر) و دوامشان منوط به ارتباط تماتیک کاراکترها در هر نما و تشریح و روابط میان آنهاست. برای نمونه، هلن از اِینار میخواهد نور اتاقی که آثارش در آن به نمایش درآمدهاند را با کشیدن پردهها تنظیم کند. این درخواست و کنشِ مرتبط به آن، به خوبی رابطهی این دو را تبیین و تصویر میکند. رابطهای که از طریق یک دلّال، و دلّالیِ آثار آغاز، و با پرتو افکندن بر آثار دیگر، به دلدادگی میرسد. غَنج و دَلالی که میان هنرشناس و هنرمندِ دلداده شکل میگیرد و به مغاک ثبت نماهای اروتیک فرو نمیغلطد. رابطهای با صورت و سیرت عشقی افلاطونی و فلسفی که به هنر ِنقاش و نقاشی از او آمیخته میشود (هلن معشوقاش را به بهانهی کشیدن نقاشی، مجبور می کند ساعتها مقابلاش بنشیند) یوکینن، بسان هلن که سوژههایش را به رنگ میآمیخت، با ضربههای قلمو مینواخت و با چاقو میپرداخت. سوژهاش -هلن- را با با نورهایی طبیعی میآمیزد، با ضربههای عاطفی زندگیاش را میپروراند و با چاقویِ نقد آن را میپردازد. آنچنان که از دیدناش سیر نخواهیم شد.