سینماسینما، عزیزالله حاجیمشهدی
در سرزمین هنر، نقد همچون نسیمی است که بر آینه میوزد تا زنگار از رخ آن بزداید. خانوادهی پرشمار و رنگارنگ منتقدان سینمایی نیز، همچون دیگر شاخههای هنر، ترکیبی است ناهمگون: در کنار اهل اندیشه و قلمهای متعهد، گاه صدای «شبهمنتقدان» نیز به گوش میرسد؛ صداهایی که بیش از آن که روشنی بیفشانند، غبار تردید و حاشیه میپراکنند. همین آمیختگی، سیمایی متناقض از نقد در فضای فرهنگی ما ترسیم میکند.
با اینهمه، حقیقتی انکارناپذیر پیش روی ماست: سینما؛ بدون نقد، چون رودی بیجریان است؛ راکد، تکراری و کمرمق. نقد راستین، پیش از هر چیز آینهایست در برابر سینماگر؛ او را از خودشیفتگی یا فرسودگی میرهاند و به راهی تازه فرامیخواند. برای تماشاگر نیز نقد فرصتیست تا از سطح سرگرمی ساده عبور کند و به ژرفای اندیشه برسد؛ و برای فضای عمومی هنر، نقد چراغی است که مرز میان اصالت و ابتذال را روشن میسازد.
شاید حضور منتقدنماها، همچون هنرمندنماها، گریزناپذیر باشد؛ اما ارزش هنر به اهل هنر است و قوام نقد به منتقدان اهل دانش و تعهد. آنگاه که آنان با صداقت و صبوری قلم میزنند، روح سینما صیقل میخورد و مجال بالندگی مییابد.
پس اگر سینما را آینهی فرهنگ یک ملت بدانیم، باید بپذیریم که این آینه ؛بیمدد نقد و بدون حضور منتقدان متعهد؛ هرگز شفاف نمیماند. سینمایی که بینقد بماند، دیر یا زود در مرداب تکرار و ابتذال فروخواهد رفت؛ اما جایی که نقدی جدی و مسئولانه حضور دارد، امیدِ بالندگی زنده است و سینما همچون رودی خروشان؛ جاری و زاینده خواهد ماند.