سینماسینما، محدثه واعظیپور
شبکه نمایش خانگی چند سال گذشته محل تولید و عرضه سریالهایی بوده که به خاطر موضوع و حال و هوایشان راهی به تلویزیون نداشتهاند. آزادی نسبی که بر این فضا حاکم است باعث شده سازندگان سریالها به دنبال نمایش جلوههایی از زندگی ایرانی باشند که یا به تلویزیون راهی ندارند یا به شکلی پاستوریزه و با توجه به ممیزیها و معیارهای این رسانه تصویر شدهاند. جذب مخاطب در سریالهای شبکه خانگی، باعث تشدید رقابت برای ورود به حوزههایی شده که در گذشته به سادگی قابل تصویرکردن نبود. نمایش تجمل و زرق و برق زندگی طبقه مرفه و تمرکز روی روابط عاشقانه و مثلثهای عشقی پایه و اساس اغلب این سریالهاست و عامل اصلی تفاوت بسیاری از این تولیدات با مجموعه دیدنی «شهرزاد» به عنوان نمونه موفق تولید در شبکه نمایش خانگی.
اینجا بحث درباره منابع مالی تولید این مجموعهها و رونقی که همه میدانیم محصول چه ساز و کاری است، نیست. البته این بخش، مهم و قابل تحلیل است که چگونه در ساختاری رسمی و قانونی، پولشویی و مجموعهای از اعمال غیرقانونی، مستمر و در روندی مداوم تکرار میشود و حتی میشود گفت به بخشی از جریان تولید در شبکه نمایش خانگی تبدیل شده است. محور این یادداشت چگونگی و کیفیت نمایش وجوه مختلف زندگی طبقه مرفه در دو مجموعه «دل» و «همگناه» به عنوان دو سریال پربیینده این روزهاست. «دل» (منوچهر هادی) مانند اغلب سریالها الگوهای اصلی و موفق مجموعههای محصول ترکیه را تکرار کرده و میکوشد با نمایش زرق و برق و روابط عشقی پیچیده و درهم آمیخته تماشاگر جذب کند. «دل» به اندازه همان سریالهای ترکی، نازل است. نه فقط به این دلیل که در نمایش لاکچری بودن افراط میکند، بیشتر به این خاطر که نگاه حاکم بر روابط انسانی و عشق در آن به اندازه اغلب سریالهای ترکی، کلیشهای و سطحی است. شخصیتها عمق ندارند و انگیزه رفتارها، دلبستگیها و کینههایشان منطقی نیست. نکته مهم دیگر این است که سلیقه حاکم بر «دل»، سطح پایین است. آرایشهای غلیظ، کراوات زدن شخصیتها، نوع پوشش و گریم بازیگران، نه تنها چشمنواز و زیبا نیست (عنصری که معمولا در سریالهای ترک، مهمترین برگ برنده است) بلکه غیر طبیعی بودن فضای سریال را تشدید میکند. مجموعهای از بهترین بازیگران، بازیهایی ضعیف و بد دارند و گاهی این میزان استیصال بازیگران در نمایش احساسات ساده انسانی در موقعیتهای مهم زندگیشان غیرقابل باور است. البته در همین فضا، بیژن امکانیان (اتابک) یک شخصیت منفی جذاب و متفاوت را خوب بازی میکند و ارزش افزوده برای این نقش خوب نوشته شده، فراهم کرده است.
در «همگناه» (مصطفی کیایی) هم، قصه در طبقه مرفه روایت میشود. اما جلوهای که از ثروت یا موقعیت و روابط خانواده صبوری میبینیم از جنس چیزی که در خانواده سپنتا در «دل» میبینیم نیست. آنچه روشن و عیان میشود بر بستری دراماتیک بنا شده. ضمن این که نشانههای متظاهرانهای که از ثروت در «دل» وجود دارد، در «همگناه» نیست.
کیایی موفق شده چند قصه را به خوبی پیش ببرد. قصه پیمان و فریبرز، قصه فریبرز و لیلا، قصه فرهاد و هدیه، قصه آرمان و زیبا و … درهم تنیدگی ماجراها و شخصیتها منطق داستانی دارد و باورپذیر است. اینجا هم بخشی از قصه درباره زوال یک خاندان متمول و صاحب آبروست، (خانواده صبوری) اما روند این فروپاشی و نمایش وجوه مختلف آن سیری دراماتیک، پرتعلیق و غیرقابل پیشبینی دارد. به اینها اضافه کنید انتخاب درست بازیگران که معمولا امتیاز فیلمهایی کیایی هم بوده و گریم و بازیهای خوب از جمله محسن کیایی که شیطنت و شیرینی توامان دارد. مهدی پاکدل که بهترین انتخاب برای شخصیت فرهاد بوده. هدیه تهرانی که هنوز جذاب است و کیفیت بازیاش نشان دهنده قدرتی که در درک احساس و احوال شخصیت دارد (سکانس مشترک با محسن کیایی در خیابان بعد از رفتن شوهر اول زیبا را به یاد بیاورید) و همه بازیگرهای نقشهای اصلی و فرعی که حضورشان «هم گناه» را جذاب کرده است. حبیب رضایی که پس از سالها فرصت حضور در نقشی متفاوت را به دست آورده و پرویز پرستویی که بعد از تجربه «مطرب» اینجا هم، کنترل شده و درست بازی میکند.
نگاه همدلانه کیایی به طبقه فرودست را میتوان در خانواده هدیه دید. زن عمو و دختر عموی مهربان و عموی دلسوزی که در حد توان خود به خوشبختی فرزندان برادرش فکر میکند. فقر، مشکلات و کمبودها این خانواده را بیمار، حقیر و مغرض نکرده، آنها واجد ویژگیهای یک خانواده یکدست و صمیمی هستند.
نمایش زرق و برق زندگی طبقه مرفه در روزهایی که اغلب مردم جامعه درگیر مشکلات اقتصادی هستند، صرفا یک رویکرد منفی نیست. اما این حجم از توجه به ظواهر و تجملات و فدا کردن مصالح داستانی یا نادیده گرفتن اقشار و گروههای دیگر جامعه دلزدگی ایجاد میکند و فقط میتوان آن را تمهیدی تبلیغاتی برای جذب مخاطب بیشتر برای این آثار دانست. اتفاقی که احتمالا در صورت تکرار شدن، اندک اندک جذابیت و امتیازهایش را از دست خواهد داد و بدون کارکرد خواهد شد.