سینماسینما، ایلیا محمدینیا
لباس شخصی. روایتی پراکنده و غیر متمرکز دارد
شیوه نگاه و فیلمسازی محمد حسین مهدویان خیلی زود الگویی برای فیلمسازان جوان شده است. امیر عباس ربیعی در نخستین تجربه سینمایی اش «لباس شخصی» با مضمون جاسوسی سراغ یکی از پرونده های مهم اطلاعات در آغازین سالهای پیروزی انقلاب رفت.
فیلمساز در طرح داستان و بسط و گسترش آن در طول فیلمش دچار لکنت می شود. به همین جهت هم هیچ کدام از کاراکترها تعریف کاملی ندارند. حوادث و آدم ها از پی هم می آیند و می روند بی آنکه درباره آن چیزی بدانیم. به رغم آنکه فیلم برمبنای داستانی واقعی ساخته شده اما شکل روایت داستان و تصویر به نحوی است که گویی کاراکتراصلی فیلم از دل سریال و فیلم های تجاری هالیوودی آمده و یک تنه بار گره های کور حوادث فیلم را باز می کند.
سینما به جز دیالوگ به تصویر و حرکت هم نیاز دارد چیزی که در فیلم لباس شخصی کمتر دیده می شود.
خروج حاصل بی حوصلگی حاتمی کیاست
ابراهیم حاتمی کیا در سالهای اخیر بسیار بیشتر از فیلمهایش تیتر رسانه ها بود. او بیشتر از اینکه به فیلمسازی اش فکر کند به حاشیه های سینما علاقه دارد. گویی دیگر سر حوصله و فرصت علاقه ای به فیلم ساختن ندارد. دیگر فیلمهایش کمتر حرفی برای گفتن دارند و خودش اما بیشتر از قبل علاقه به حرف و حاشیه دارد.
“خروج” محصول واکنش بی حوصله و سریع او به بخشی از اتفاقات سیاسی، اجتماعی سالهای اخیر است. هر چند فیلمساز مدعی است که فیلمش را برمبنای اتفاقی واقعی ساخته است اما حوادث فیلم او فرسنگها از واقعیت به دور است.
آتابای دیر تماشگر را درگیر میکند
داستان “آتابای”آخرین ساخته نیکی کریمی در مقام کارگردان خیلی دیر شروع می شود.داستان نفرت و دلزدگی آتابای از آدم های پیرامونش وقت زیادی از فیلم را به خودش اختصاص می دهد. گره اصلی فیلم خیلی دیر باز می شود و این از حوصله مخاطب خارج است. پایان بندی قابل اعتنا و غیر کلیشه ای فیلم در کنار بازی خوب هادی حجازی فر و استفاده از زبان بومی جغرافیایی که داستان فیلم در آنجا می گذرد از امتیازات فیلم کریمی است.