سینماسینما، میثم محمدی:اگر در سینما از شخصیت ها، روایت درست، کنش منطقی و فراز و فرودهای دراماتیک و نقاط عطف اصولی در فیلمنامه (خواه مبتنی بر شاه پیرنگ و خواه سوار بر ضد پیرنگ) با سهل انگاری عبور کنیم و پیش از ساخت یک اثر در چارچوب شخصی خود، توجیهاتی برای فرار از دایره قضاوت مخاطب براساس ساختار و فرم موجه در ذهن داشته باشیم، یعنی افتادن در یک مسیر بی سرانجام و بی تاثیر.
فیلم سینمایی «آزاد به قید شرط» ساخته حسین شهابی فارغ از نیت اولیه فیلمساز در همین ورطه غلتیده و فیلمنامه بی انضباط آن جایی برای تمرکز به دیگر بخش های اثر را نگذاشته است و برای رسیدن به اهداف خود پرچم شعار در دیالوگ ها را در دست گرفته و به سوی پایانی سرگردان حرکت میکند، البته سرگردانی پایان اثر دلیل بر نامشخص بودن و گنگ بودن نیست، بلکه تعجیل در گرهگشایی های یک سوم پایانی فیلم، مخاطب را به یک سرگردانی سوق میدهد.
اگر نگاهی دقیقتر به اثر داشته باشیم، داستانکهای جذابی را می توان یافت که هر یک قابلیت پرداختی مجزا را دارند، اما همه آنها حول محور کاراکتر اصلی اثر یک ترافیک بیدلیل ایجاد کردهاند و حتی در عمق دادن به ابعاد کاراکتر هم کمکی نمی کنند، مثلا حذف کاراکتر دخترسراسر قرمزپوش ابتدای فیلم قهرمان کمیک پایان اثر (لیلا اوتادی) که ناگهان در مواجهه با دوست آزاد شده پدر از زندان، (امیر جعفری) دچار استحاله ای کاریکاتوری می شود. نه تنها لطمهای به کار وارد نمیکرد، بلکه می توانست از ایجاد موقعیتهای کمیک در پایان کار هم جلوگیری کند!
شهابی کارگردانی است که او را با دغدغه های اجتماعی می شناسیم و در این حیطه اثبات شده است، اما این کافی نیست و یکی از نقاط اساسی که نسبت به آن سهلانگاری میکند، تبدیل دغدغهها به یک فیلمنامه سینمایی سالم و پس از آن بهرهگیری از دستور زبان سینما برای تصویر کردن اثری قابل قبول بر پرده نقرهای است، اتفاقی که تا حدودی در فیلم «روز روشن» افتاد.
«آزاد به قید شرط» در ابتدای اثر بشدت دچار اتلاف وقت شده و با وجود رفت و آمد میان کاراکترها حتی پس از عبور از یک سوم ابتدایی هنوز بسیاری از اطلاعات و ابعاد مرتبط با کاراکتر اصلی را مغفول نگه داشته است و بعید به نظر میرسد که دلیل موجهای برای اینکار نداشته باشد، چون روند داستان این ضرورت را ایجاد می کند که مخاطب حداقل زودتر از اینها متوجه دلیل ۱۰ سال در حبس بودن کاراکتر اصلی فیلم شود.
نقاط عطف فیلم بسیار خام و سردستی است و به همین دلیل نمیتوان شاهد ساختمان محکمی از فیلمنامه بود، البته که ایده ابتدایی چنین داستانی با وجود تعدد آثار سینمایی با چنین خط و ربطی، پتانسیل خوبی برای تبدیل شدن به یک فیلمنامه جذاب را دارد، اما «آزاد به قید شرط» فقط آمده که حجم انبوهی از مصائب یک شخصیت از زندان آزاد شده را بطور شفاهی روایت کند و در لابلای آن پند و اندرزی شعاری درباره اقتصاد مقاومتی بدهد و تمام نکات قابل پیش بینی برای مخاطب را نیز در سیل دیالوگها توضیح دهد تا با آزادی بیقید در دیالوگ و حرافی شخصیتها، بیش از پیش تاکید کند که یک داستانگوی شفاهی است تا فیلمسازی که باید با زبان سینما روایتگری کند.