سینماسینما، پدرام عبهر – نخستین ساختهی کاوه صباغزاده فیلمی است متفاوت، خوشساخت، خوشریتم و البتّه عمیق. فیلم به موضوعی کاملاً جدّی میپردازد، موضوعی جدّی و حتّی تلخ، امّا طعمِ کلّیاش تلخ نیست، نمیگذارد تلخ شود. فیلم سرگرمتان میکند، گاهی لبخند و حتّی خنده به لبتان میآورد و البتّه به فکر فرو میبردتان.
«ایتالیا ایتالیا» فیلمی است دربارهی زوال عشق، زوال رابطه، زوال یک زندگی مشترک. زندگی مشترکی که با شور و عشق و هیجان آغاز میشود امّا رفتهرفته اتّفاقات ریز و درشت، روزمرگیها، «حرفهای نگفته و دروغهای کوچیک کوچیک» (از دیالوگهای فیلم)، راکد شدن و غیره و غیره زوالش را رقم میزند و اگر مراقب نباشی، یک روز متوجّه میشوی که همهچیز از دست رفته است. (موضوعی که ناخودآگاه مرا یاد فیلم فوقالعادهی Revolutionary Road ساختهی سم مندز انداخت.)
این موضوع اصلی و لایهی درونی فیلم است. امّا «ایتالیا ایتالیا» در بند تم تلخ و جدّیاش نمیماند. برخلاف «زیر سقف دودی» و فیلمهای دیگری که میخواهند حرف مهمّی بزنند، حرفش را گلدرشت نمیگوید، بیخودی فضا را تلخ نمیکند، حالِ مخاطب را نمیگیرد و حوصلهاش را سر نمیبرد. بلکه حرفهایش را زیر یک پوستهی مفرّح و موزیکال و یک قصّهی جذاب و کاراکترهای دوستداشتنی عرضه میکند. و این هنر فیلمساز است.
«ایتالیا ایتالیا» داستانِ جوانی است به اسم نادر (حامد کمیلی) که عاشق ایتالیاست. او در دانشگاه ادبیات ایتالیایی خوانده، کتابهای ایتالیایی ترجمه میکند، دربارهی ایتالیا و تاریخش کتاب مینویسد، دستبندی به شکل پرچم ایتالیا به دستش دارد، موزیک ایتالیایی گوش میکند و رویایش این است که برود «ایتالیا زندگی کند. ایتالیایی زندگی کند.» (بخشی از نریشن فیلم). تا اینکه به صورت اتّفاقی برای بازی در یک سکانس به یک پروژهی سینمایی معرّفی میشود که دستیار کارگردانش برفا (سارا بهرامی) است. و این شروع رابطهی این دو است. رابطهای که نهایتاً به عشق و ازدواج منجر میشود و بعد زوال آغاز میگردد…
لابلای قصّهی اصلی نادر و برفاب، کلیپهای کوتاهی در فیلم گنجانده شده که گاه بازتاب رویاها و آرزوهای نادر هستند و گاه بخشی از داستان فیلم را روایت میکنند. نکتهای که هم نقطهی قوت فیلم است و هم نقطهی ضعفش. چرا؟ نقطهی قوت است چونکه باعث میشود فیلم جذابتر و سرگرمکنندهتر شود و تلخی موضوعش کام تماشاگر را تلخ نکند. مثلا وقتی نادر از عشق و علاقهاش به ایتالیا صحبت میکند، نریشناش را روی تصاویری از ایتالیا میبینیم با همراهی یک موزیک باحال ایتالیایی. یا بعد از چند صحنه از آشنایی و رمانتیکبازی نادر و برفا، عروسی و ماهعسل و دوران خوشی ابتداییشان را با یک موزیک ایتالیایی رمانتیک به صورت یک کلیپ میبینیم. جسارتی جذّاب که میتوانست برگ برندهی فیلم باشد. امّا به اعتقاد من میشد این کلیپها را به مراتب جذّابتر ساخت. شاید اگر فیلمساز در ساخت این کلیپها همانقدر وسواس نشان میداد که در ساخت بدنهی اصلی فیلم از او میبینیم، نتیجه به مراتب بهتر و فیلم اوّلش به یکی از بهترین فیلمهای سال تبدیل میشد (هرچند همین الان هم یکی از آثار خوب امسال به شمار میرود). در واقع آنچه که میتوانست و قرار هم هست به جذّابیت فیلم بیافزاید (همین کلیپهای کوتاه و بلند)، عملاً با اجرایی نه چندان خوب کمی به فیلم آسیب زده است.
امّا زوج حامد کمیلی و سارا بهرامی عجیب خوب و دلچسب از کار درآمده؛ رابطهشان، کلکلهایشان، عشقشان، خشمشان بسیار باورپذیر است (شاید بهترین زوج فیلمهای امسال باشند). حامد کمیلی که بعد از چند انتخاب اشتباه از سطح اوّل سینمای ایران دور شده بود، با این فیلم میتواند امیدوار به احیای دوبارهاش باشد. سارا بهرامی هم که عالی است. امّا دلچسب بودن و باورپذیر بودن رابطهی این دو فقط به شخصیتپردازی و بازیشان مربوط نمیشود. دیالوگهایی که به صورت پینگپنگی برایشان نوشته شده از جمله بهترین دیالوگها در بین فیلمهای جشنوارهی امسال است. همچنین چند موقعیت تکرار شونده در رابطهشان طرّاحی شده که بینهایت خوب و موفّق درآمده است (مسواک زدن دو نفره، بازی اعتراف در تاریکی و…).
«ایتالیا ایتالیا» پر از ارجاعات فرامتنی است. از اسم فیلم که عنوان یک سریال قدیمی است (و در خود فیلم هم دوبار به آن اشاره میشود) بگیرید تا «هامون». نادر و برفا هردو «هامونباز» هستند و رابطهی این دو، بیشباهت به رابطهی زوج روشنفکر فیلم هامون هم نیست (صحنهی پاره شدن کیسهی خرید در راهپلّه اشارهی بازیگوشانهی پررنگی است به آن فیلم). دیگر اشارهی فرامتنی فیلم به خود فیلمساز باز میگردد. کاوه صباغزاده، به عنوان کسی که فیلم اوّلش را در جشنوارهی امسال اکران کرده، در فیلمش از مصائب ساخت فیلم اوّل زیاد میگوید.
«ایتالیا ایتالیا» به اعتقاد من، یکی از فیلمهای قابل اعتنای امسال است. البته فکر میکنم کسانی که ازدواج کردهاند یا دستکم تجربهی یک رابطهی جدی طولانیمدّت را دارند، بیشتر با این فیلم میتوانند ارتباط برقرار کنند. از طرف دیگر، قطعاً اگر ارجاعات و اشارات فرامتنی فیلم را بشناسید (مثلا «هامون» و «پرویز» را دیده باشید؛ یا در جریان اعتراض علی ملاقلیپور (کارگردان «قندون جهیزیه») به سبک جیمی جامپ در ورزشگاه آزادی باشید)، بیشتر میتوانید از آن لذّت ببرید.