سینماسینما، یاسمن خلیلیفرد
نخستین فیلم بلند بهرام افشاری از این حیث اثر قابل احترامی به شمار میآید که یک کمدی سرپاست و بدون اتکا به شوخیهای سخیف و لودگیهای مرسوم چنین فیلمهایی قصهاش را پیش میبرد و مهمتر آنکه در داستانگویی کم نمیآورد.
شاید موضوع فیلم چندان بکر و خلاقانه نباشد. به هرحال کمدیهایی با داستانهایی مشابه در سینمای ایران کم ساخته نشدهاند اما اینکه فیلمساز موفق شود به ایدهی اولیهاش به درستی بپردازد، سیر اصلی داستان را به مسیری درست سوق دهد و داستانی نهچندان غیرتکراری را با ریتمی جلو ببرد که حوصلهی مخاطب را سر نبرده و او را به تماشای آن تا لحظهی پایان ترغیب کند، اتفاق مثبتیست که در رابطه با نخستین فیلم بلند بهرام افشاری رخ میدهد.
با اینکه «هفتاد سی» فیلمی کمدیست اما داستانش در بستر واقعیت شکل میگیرد و جلو میرود. دغدغهمندی اجتماعی فیلمساز را میتوان در لایههای زیرین آن یافت و پرداختنش به مقولههای مهمی چون فقر و بزهکاری ناشی از آن در بستری خانوادگی امریست که در بسیاری از کمدیهای گیشهپسند و تجاری این روزهای سینمای ایران کمیاب شده است. بنابراین «هفتاد سی» یک کمدیست با موضوعی کاملاً جدی و حتی تلخ!
برخلاف بخش زیادی از فیلمنامههای این روزهای سینمای ایران که از معضل لاغری و کممایگی رنج میبرند و با کمبود قصه روبهرو هستند، «هفتاد سی» در قصهگویی کم نمیآورد و رخدادهایش خشتبهخشت چیده شده و جلو میروند و همین مسئله ضرباهنگ آن را تا لحظات پایانی حفظ میکند. خوشبختانه دست فیلمساز در روایتپردازی آنقدری پر هست که برای پر کردن حفرههای داستان به شوخیهای خنک، لوس و دمدستی متوسل نشود. نباید فراموش کرد که آنچه مد نظر نگارنده است، پر و پیمان بودن ظرف داستانی فیلم برای قصهگویی است واین به معنای تازگی رخدادهای آن و بکر بودنشان نیست. درواقع فیلمساز مخاطب را با غافلگیریهای متعددی روبهرو نمیکند اما دستکم همان رویدادهای قابلانتظار در جا و زمان درست خود رخ میدهند و فیلم را از سکون و سکتههای روایی مصون نگاه میدارند.
درحالیکه ایراد بزرگ بسیاری از فیلمها مدتزمان بیجهت طولانی آنهاست، «هفتاد سی» علیرغم طولانی بودن مدتش کشآمده و خستهکننده نیست و به جهت ریتم مناسبش مخاطب را خسته نمیکند.
فیلم بخشی از موفقیت خود را لااقل در گیشه مدیون بازیگرانش است. «هفتاد سی» مجموعهی کمنقصی از بازیهای خوب و تاثیرگذار دارد و البته شخصیتهایی که درست و بجا پرداخته شدهاند. زوج بهرام افشاری و هوتن شکیبا، تقابلهایشان، اختلافات وهمدلیهایشان کاملاً به فیلم نشسته و در کنار این دو، ناهید مسلمی، سیاوش طهمورث، مهدی حسینینیا و صدف اسپهبدی همگی بازیهایی روان و متناسب دارند.
فیلمبرداری و تدوین دو عنصر موثر در «هفتاد سی» هستند؛ عناصری که در شکلگیری ریتم مدنظر فیلمساز و تأثیرگذاری بیشتر آن به لحاظ روایت و فرم بصری کاملاً موثرند.
«هفتاد سی» همان پایانبندی قابلانتظار را دارد؛ درواقع مخاطب میداند که برندهی خوشبخت آن جایزه درنهایت چه کسی خواهد بود اما مسیری که فیلمساز برای ترسیم جزئیات وقوع این رویداد چیده است باعث شده مخاطب همچنان با هیجان فیلم را تا پایان دنبال کند و درواقع جزئیات آن مسیر برایش اهمیت بیشتری نسبت به نتیجه نهایی خواهد داشت.
«هفتاد سی» تجربهای قابلاحترام برای بهرام افشاریست تا ورود خود را به صورت کاملاً رسمی به عرصهی فیلمسازی اعلام کند و بتواند جایگاهش را در این حیطه به شکلی جدی تثبیت نماید.
باید دید که او در آثار بعدیاش چه خط و مشیای را دنبال خواهد کرد؟ شاید حتی تغییر ژانر و سبک فیلمسازی و یک تجربهگرایی بتواند به او فضا و میدان بیشتری برای اثبات بیشتر تواناییهایش بدهد.