سینماسینما، مازیار معاونی
زمانی که از کارنامهی هنری یک بازیگر نامدار و پیشکسوت سخن به میان میآید آنچنان به حضورهای سینمایی او پرداخته میشود که نقشآفرینیهایش در قاب تلویزیون از نظر دور میمانند، رویکردی که البته چندان از سلیقهی بازیگران هم دور نیست و بالندگی به حضورهای سینمایی در میان اکثریت قریب به اتفاق آنها به وضوح به چشم میخورد ولی به هر حال از منظر تاریخ نویسی آثار نمایشی ضروی است که حضور در تمام مدیومهای تصویری مورد بررسی و تدقیق قرار بگیرد. یکی از همین اکثریت قریب به اتفاق که همچون همتایانش خیلی دیر به حضور در قاب شیشهای تلویزیون تمایل نشان داد، فرامرز قریبیان بود شاید به رسم آشنا و قانون نانوشتهی معمول میان ستارههای سینمایی که نقشآفرینی مقابل دوربین سریالهای تلویزیونی را دون شأن خود قلمداد و جایگاه خود را در اندازهی حضور همیشگی بر پردهی جادویی سینما میدانند. از حضورهای فرامرز قریبیان در آثار سینمایی پیش از انقلاب به ویژه سه گانهی «بیگانه بیا»، «غزل» و «گوزنها» که امکان پخش از آنتن تلویزیون پس از انقلاب نداشتند که بگذریم بینندگان سالهای دور تلویزیون، نخستین بار نقشآفرینی این بازیگر در سیمای تازه تأسیس آن سالها را با نقش «قیس بن مسهر» در فیلم سینمایی «سفیر» ساختهی فریبرز صالح به خاطر میآورند که پس از اکران سینمایی، بارها و بارها از تلویزیون پخش شد تا چهره، جنس بازی و البته کاریزمای این بازیگر در ذهن میلیونها بینندهی تلویزیونی ثبت شود. پس از این فیلم تصویر قریبیان تا حدود دو دهه بعد تنها در قالب دیگر آثار سینمایی خریداری شده توسط سیما در قاب تلویزیون دیده شد تا قریبیان با بازی در مجموعهی «نیستان» ساختهی حسین مختاری برای اولین بار در یک سریال تلویزیونی ایفای نقش کند، بیتردید جایگاه مختاری به عنوان یکی از مجموعهسازان شناخته شده و تحصیلکردهی تلویزیون که آثار قابل دفاعی از جمله سریال نمایشی به یاد ماندنی «مرغ حق/۱۳۶۶» را در کارنامهی کاری خود داشت در تصمیم قریبیان برای بازی در یک اثر تلویزیونی بی تأثیر نبوده است. در این مجموعه ایفای نقش یک پزشک متخصص و مجرّب نازایی بر عهدهی قریبیان گذاشته شده بود که با سن و سال آن زمان این بازیگر که در آستانهی شصت سالگی بود انطباق داشت و سرآغازی بود برای بازی در نقشهای کاراکترهای پا به سن گذاشتهتر، پختهتر و کم هیجانتر که از نقشهای برونگراتری همچون «قدرت/ گوزنها»، «قیس بن مسهر/ سفیر»،«پولاد/ ترن» و نظایر آنها فاصله داشتند. البته قریبیان در سالهای بعد دست کم دوبار این چرخش در پرسونای بازیگریاش را نقض کرد که از قضا هر دو مرتبه هم با حضور در نقش مأموران پلیس اتفاق افتاد بار اول با بازی در فیلم تلویزیونی «پازل/ علی غفاری/۱۳۸۶» (که نباید آن را با مینی سریالی به همین نام ساختهی ابراهیم شیبانی در سال ۱۳۹۳ اشتباه گرفت) و مرتبهی دوم با ایفای نقش کاراگاه پیگیر و بداخم پلیس در فیلم سینمایی تحسین شدهی «گناهکاران/۱۳۹۰» که رامبد جوان کارگردانی آن را به عهده داشت.
دومین حضور فرامرز قریبیان در یک سریال تلویزیونی با سریال رمضانی «روز حسرت» ساختهی سیروس مقدم اتفاق افتاد که در زمان پخش خود سریالی نسبتاً پربیننده بود و در کنار قریبیان و افسانه بایگان به عنوان بازیگران سن و سال دارتر، پوریا پورسرخ و مهراوه شریفینیا ایفای نقش کاراکترهای جوان کار را بر عهده داشتند، تصمیم قریبیان برای بازی در این سریال هوشمندانه به نظر میرسید چرا که در آن بازهی زمانی هنوز از سریالهای خوش آب و رنگ شبکههای فارسی زبان آن سوی آبی و رقبای قدَر نمایش خانگی خبری نبود و مجموعههای نمایشی تلویزیون به خصوص آثار رمضانی جایگاه ویژهای نزد بینندگان تلویزیونی داشتند، در «روز حسرت» ایفای نقش پدر دلسوز و مسئوولیت پذیر خانواده (حاج رضا) به قریبیان سپرده شد که انتخاب خوبی بود به ویژه اینکه در آن بازهی زمانی بازیگرانی همچون زنده یادان امین تارخ، جمشید مشایخی و چند بازیگر محدود دیگر ایفای چنین نقشهایی را بر عهده داشتند و سیروس مقدم با سپردن این نقش به قریبیان به نوعی خرق عادت کرد و کلیشهی استفاده از بازیگرانی محدود در نقشهایی تکراری را شکست. درست دو ماه پس از این مجموعه، قریبیان در نقش یک استاد دانشگاه و نماینده سابق مجلس در یک سریال مناسبتی دیگر به نام «روز دعوت» ظاهر شد که به مناسبت ماه محرم ساخته شده بود و به لحاظ زمانی در دو بازهی زمانی معاصر و مقارن با قیام کربلا اتفاق میافتاد، بر خلاف «روز حسرت» این مجموعه چندان مورد توجه قرار نگرفت که دشواری روایت در ساختار زمانی دوپاره و عدم تجربهی حسین سهیلی زاده به عنوان کارگردان برای درآوردن چنین روایت دشواری از دلایل آن بود. به رغم این ناکامی نسبی، قریبیان پا به سن گذاشته که به اقتضای سنی در سینما کمکارتر شده و پیشنهادهای مناسب کمتری دریافت میکرد تا سال ۱۳۹۲ در چهار مجموعهی دیگر حضور پیدا کرد، «پس از سالها/اکبر خواجویی/۱۳۸۸»، «باغ شیشه ای/مهدی مظلومی/۱۳۸۸»، «تکیه بر باد/ محمود معظمی/۱۳۹۱» و«پیدا و پنهان/ شهرام شاه حسینی/۱۳۹۲». آثاری متوسط از مجموعه سازانی متوسط که با سپردن نقشهای بی چالش و تکراری به قریبیان فرصت مناسبی برای بروز تواناییهای او به حساب نمیآمدند و در رقابت با سریالهای تلویزیونی باکیفیتتر آن سالها و نیز مجموعههای نورسیدهی نمایش خانگی و رقبای آن سوی آبی بسیار کم دیده شدند، آثاری که شاید گزینهی بهتر برای این بازیگر پیشکسوت و مورد احترام، عدم حضور در آنها بود تا در کارنامهی پنجاه سالهی کاری او تعداد آثار وزین و قابل دفاع بیشتر باشد.