سینماسینما، سعید نوری:
فیلم فرهادی دو قصه را در هم تنیده؛ قصهء اول ماجرای زنیست (پنه لوپه کروز) که با دختر نوجوان و پسر خردسالش برای عروسی خواهرش به شهر کوچکی در حومهء مادرید میرود و دخترش ربوده میشود. قصهء دوم اما مربوط به تاکستانیست که قبلاً با قیمتی نازل به عاشقِ دوران جوانی این زن (خاویر باردم) فروخته شده و حالا با ترفندی از پیش طراحی شده، فروشندگان زمین قصد بازپس گیری آن را دارند که با ربودن دختر نوجوان مقدمات تدریجی اجبارِ فروش زمین را مهیا کنند چرا که در میانهء فیلم زن به مرد اعلام میکند که این دختر از خود اوست و حالا او برای دخترش هم که شده زمینش رامیفروشد و جان دختر نوجوانش را میخرد.
آنچه در این فیلم جالب توجه است جزییات بیش از اندازه اما بعضاً بدون کارکردِ داخل فیلم است که هم توجه را جلب میکنند هم بی استفاده یا نیمه کاره رها میشوند. فرهادی در هر دو فیلمی که بیرون از کشور ساخته عناصر را از بیرون کنار هم چیده پس طبیعیست که به شکل اُرگانیک یکدیگر را بارور نمیکنند و فیلم بیش از حد با عناصر، آدمها و سکانسهای اضافی وقتگیر میشود و علیرغم تعدد نماهای کوتاه و زوایای مختلف فیلمبرداری کشدار و طولانی بنظر میرسد و تکرار اطلاعات از یکی به دیگری همچنان که افشای کلامی و نه تصویری موضوعات بغرنج داخل داستان، فیلم را از زبان سینمایی دور میکند. فیلم در مقایسه با دیگر آثار فرهادی از تولید گسترده تر برخوردارست و تعداد زیادی نقشهای کوچک که مردم روستا را تشکیل میدهند و جابجایی در محیط زیبای روستا وجود دارد که نشان از چالش فرهادی برای خروج ذهن خود از فیلمهای آپارتمانی و فیلمبرداری در محیطهای باز و پر از تغییر لوکیشن را نوید میدهد. بنظر میرسد اگر اصغر فرهادی بجای هایده صفی یاری تدوینگر فیلمش را هم بین المللی انتخاب میکرد و اجازه میداد تدوینگر نیم ساعت از این فیلم ۱۳۲ دقیقه ای را کم کند فیلم بهتری میدیدیم چرا که فیلم نیاز دارد از عناصر بی کارکرد و بیهدفی که موضوع اصلی را از نفس می اندازند خالی شود تا شکل سینمایی بخود بگیرد در حالیکه در شکلِ فعلی این فیلم شبیه یک مینی سریال فشرده شده است. بخشی از تعجب تماشاگران اروپایی بیش از اندازه هق هقو بودن مادرِ اروپایی فیلم است که بنظرشان غریب است اما طبعاً ایرانیها از این میزان بیقراری جا نمیخورند. بنظر میرسد فیلم در شکل فعلی در ایران قابل نمایش نخواهد بود و تهیه کننده حساب خاصی روی بازار ایران باز نکرده و تعداد ۳۷۰ سالن را برای نمایش در پاریس درنظر گرفته که فیلم در همان هفتهء اول فروش بالایی داشته باشد. منتقدان فیگارو، لوموند، تله راما( که همیشه واکنشهای خوبی به فیلمهای فرهادی نشان میداد) و لزنروک فیلم را بی ارزش دانسته اند و مجلهء پوزیتیف، پریمیر و روزنامهء یکشنبه ها ۳ ستاره از پنج ستاره به فیلم داده اند اما کسی فیلم را درجه یک ارزیابی نکرده است.