سینماسینما، امیرعلی نصیری
متاسفانه خیلی اهل فوتبال نیستم و بازی پژمان جمشیدی را ندیدهام. در ده سال اخیر هم تلویزیون کمتر تماشا کردهام و سریال پژمان را ندیدم که گویا اولین کار تصویری پژمان جمشیدی بوده است. متاسفانه او را بیواسطه و از نزدیک هم نمیشناسم که بخواهم قضاوتی بر شخصیتش داشته باشم. چند کار طنز از او دیدم که زیاد نپسندیدم؛ ولی به مرور زمان با حضور در نقشهای جدیتر تواناییهایش را نشان داد.
اما قصد و غرضم در اینجا مرور کارنامه هنری او نیست که معتقدم روز به روز دارد بهتر میشود؛ بلکه وقایعی که در نشست مطبوعاتی فیلم خط فرضی رخ داد، مرا به نوشتن این سطور وادار کرد.
دستکم پانزده سال است که جشنواره را از نزدیک و در سینمای رسانههای جمعی دنبال میکنم. به نشستهای مطبوعاتی زیادی رفتهام و شاهد بگو مگوهای فراوان و قهر و آشتی و حتی ترک جلسه توسط عوامل بودهام؛ به همین خاطر، وقتی رفتار آقامنشانه پژمان جمشیدی را دیدم که به جای پاسخ به سئوالی نامربوط، با پیراهن مشکی بر تن، از دوست مرحومش و مفهوم زندگی گفت، یاد حرفی از زندهیاد دکتر اکبر عالمی افتادم؛ آنجا که از تفاوت بین هنرمند و هنرور میگفت.
پژمان جمشیدی ثابت کرد که هنرمندی واقعی است. ضمن عرض تسلیت به او، برایش بهترینها را آرزومندم؛ چه در زندگی حرفهای و چه در زندگی شخصی.