۱. سالها پیش در دولت دهم، احمد میرعلایی مدیرعامل بنیاد فارابی که دبیر جشنواره کودک هم بود در نشستش با خبرنگاران دراصفهان ناگاه خبر از درگذشت یکی از بازیگران سینما- ابوالفضل پورعرب- داد و همه را به قرائت فاتحهای برای شادی روح او دعوت کرد. همه شوکه شدند اما منبع خبر موثق بود؛ رئیس بنیاد فارابی. همه رسانهها این خبر را از قول او منتشر کردند و افراد در فضای مجازی تصاویر پورعرب را نشر دادند و تسلیتها گفتند و طبق معمول خاطراتی بود که ذکر میشد. ولی ساعاتی بعد این خبر تکذیب شد و خوشبختانه پورعرب همچنان در قید حیات است. ولی معلوم نشد که منبع خبر آقای میرعلایی کجا بوده و آن منبع با چه انگیزهای چنین خبری را ساخته.
از آن وقت بود که تصمیم گرفتم هرگز خبر درگذشت آدمها را با شتاب منتشر نکنم؛ چه در رسانه رسمی و چه در صفحه شخصی. مسابقه در انتشار چنین اخباری معمولا نتیجه جالبی ندارد و گاه به تکذیب و آبروریزی و شرمندگی ختم میشود.
در سالهای اخیر بارها و بارها خبر درگذشت ناصر ملک مطیعی منتشر شد. به همراه تصویری قدیمی از ناصرخان روی تخت بیمارستان، و در در انتها میدیدی خبر کذب است و ایشان سلامتند و حتی ویدیویی هم بیرون میدهند. یا بارها محمدعلی کشاورز و جمشید مشایخی در معرض این شایعات بیاساس قرار داشتهاند و حتی این اواخر استاد شجریان.
حالا هم خبر کذب درگذشت جلال پیشوائیان و به دنبال آن انتشار خبر و عکس و اینستاگرام و خاطره و ذکر مصیبت. او هم ویدیویی منتشر کرده و از مرگ خود اظهار بیاطلاعی میکند!
معلوم نیست به یکباره چرا و چطور این قبیل اخبار به ذهن کسانی میرسد و چرا اینطور بی محابا منتشرش میکنند و از این کار دقیقا چه منفعتی میبرند. اما نکته بدیهی است آن است که رسانههای رسمی و حتی مجازی هرگز نباید بدون اطمینان کامل از صحت خبر آن را منتشر کنند. آنها که از انتشار خبر مرگ چهرهها ذوق زده میشوند و در انتشار و به اشتراک گذاشتن آن مسابقه میدهند، نمیدانند چه لطمهای به اعتماد عمومی نسبت به رسانه می زنند و جدا از آسیب به روان “شخص به دروغ درگذشته” چه آسیبی به پیکر نحیف رسانه وارد میآورند و همین نیمچه اعتماد موجود را هم نابود میکنند.
۲. تصاویر حضور برخی چهرههای سینمایی بر بالین جمشید مشایخی در بیمارستان، به شدت مشمئز کننده و غیراخلاقی است. آخر چرا باید با یک بیمار نحیف با چهره در هم ریخته و لباس بیمارستان و آنهمه وسایل پزشکی که به او متصل است عکس گرفت و منتشر کرد؟ که چه بشود؟ با چه هدفی؟ که بگوئیم آفرین به شما که به عیادت آقای مشایخی رفتید؟ که بگوئیم چه همکاران با معرفتی؟ شما که بالای سر بیمار ردیف میشوید و به دوربین لبخند ملیح میزنید، آیا به حال و روز ایشان توجه کردهاید؟ آیا نگاه اقای مشایخی به خودتان را دیدهاید؟ به گمانم این، زشتترین کار ممکن است. پیشتر درباره مرحوم منصور پورحیدری و اخیرا مهدی فخیمزاده و حتی ناصر ملک مطیعی نیز اتفاقات مشابهی افتاد. آقایان و خانمهای باشعور که تیپ میزنید و بزک دوزک میکنید و به عیادت همکار بیمارتان تشریف میبرید. شما که لبخندهای ملیحتان را تحویل دوربینهای همراهتان میدهید، چطور متوجه نمیشوید که هیچ هنرپیشه و هنرمندی دلش نمیخواهد با تصویرش روی تخت بیمارستان در یاد علاقمندانش بماند؟ چطور نمیفهمید تخت بیمارستان حریم خصوصی و خصوصیترین حریم یک انسان است؟ و شما حق ندارید عکسی از حریم خصوصی کسی در فضای عمومی منتشر کنید. چهرههای شما با کاری که کردید به شدت زشتتر و دوست نداشتنیتر از آنچه فکر میکنید در یاد خواهد ماند. برعکس آنچه قصدش را داشتید.
۳. اینکه اولش یک مطلب به شکل رپرتاژ آگهی در یک خبرگزاری کار شود و بعدش رییس سازمان سینمایی شخصا به بازدید از آن خبرگزاری برود کاملا مشکوک و البته غیرحرفهای است. این اتفاق در دوسه ماه اخیر دستکم برای دومین بار است که تکرار میشود. بازدید رئیس سازمان سینمایی از رسانهها باید دلیل و مناسبت داشته باشد وگرنه شایعات و شائبههای مختلفی را که درباره ارتباط غیرعادی برخی رسانههای رسمی و تلگرامی با سازمان سینمایی وجود دارد دامن میزند و تایید میکند. بهتر است نگاه ابزاری به رسانهها را کنار بگذاریم و برای جلب حمایت رسانهای، از روشهای بهتر و سالمتری استفاده کنیم. البته بهترین راه جلب حمایت، عملکرد مناسب و قوی سازمان سینمایی در حوزه وظایفش است که خودبخود حمایت به بار خواهد آورد. تلاشهای اینجنینی معمولا و متاسفانه در غیاب آن عملکرد مناسب رخ میدهد. از یاد نمیبریم دبیر اسبق یک جشنواره سینمایی مهم، مناسبات مالی یواشکی و غیرشفافی را با برخی رسانههای رسمی برقرار کرده بود که از انتقاد از او و جشنواره اجتناب کنند. بهتر است هر دوطرف مراقب باشند و در دام نیفتند. در این باره بیشتر میشود نوشت.
منبع: اعتماد