سینماسینما، رویا فتحالله زاده:
فیلم داستانی مسخرهباز بیش از هرچیزی ویژگیهای سینمای پستمدرن را به همراه دارد. بینامتنی بودن فیلم و شکلگیری و تکمیل فرم و معنای آن توسط دیگر متون سینمایی، به مسخرهباز هویتی پستمدرن داده است. مسخرهباز از فیلمهای ارزشمند تاریخ سینمای جهان و ایران از جمله کازابلانکا، پاپیون، ماتریکس، درخشش و هزاردستان ارجاع میآورد تا هویتی بینامتنی و فرازمانی برای خود خلق کند. جسارت و هوشمندی کارگردان در ترکیب عناصری که به ظاهر ارتباطی با یکدیگر ندارند و تلفیق آنها با یکدیگر قابل تحسین است اما به نظر میرسد به دلیل اینکه فیلم فاقد داستان و فیلمنامهای قوی و منسجم است این عناصر به صورت تکههای شگفتآورِ جدا افتادهای ظاهر میشوند. علاوه بر این از نقاط ضعف فیلم میتوان به پرگویی راوی داستان اشاره نمود؛ البته شالودهشکنی سیال فیلم باعث میشود که راوی در سکانسی خودش پرگوییاش را مورد نقد قرار دهد.
کارگردان با استفاده از جلوههای ویژه و تمهیدات معنایی بهخوبی توانسته است مرز میان واقعیت و رویا را از بین ببرد و اتمسفری سوررئالی را پیش روی مخاطب قراردهد. از سوی دیگر فیلم به صورت کنایهآمیزی جهان واقعی را که در مغازه کوچک سلمانی در میان کنشها و گفتوگوهای روزمره و تکراری شکل میگیرد با نگاهی طنزآمیز به نمایش درمیآورد و در مقابل، به رویاپردازیها و دنیای تخیلیِ دانش(صابر ابر) نگاهی جدی و ستایشآمیز دارد. برتری و پیروزی رویا بر واقعیت در سکانسی که قرار است دانش و هما دربرابر بازپرس کیانی و سربازانش مبارزه کنند کاملا آشکار است. هما در کنار دانش با تفنگ در حال شلیک کردن به کیانی و سربازانش است اما درست زمانی که احتمال شکست آنها میرود، هما ناپدید میشود و بعد میبینیم که از روزنه ای بر فراز آوار مغازه، پشتِ سرکیانی و نیروهایش کمین کرده است. هما در این سکانس به صورتی پنهان و غیرمستقیم، فراتر و برتر از کاراکترهای دیگر معرفی میشود. او همانگونه که دانش خاطرنشان میکند، قهرمان واقعی داستان است گرچه زاییده تخیلات و ناخودآگاه او به شمار میآید. هما را میتوان آنیما(روان زنانه) و نیمه گمشده دانش به شمار آورد که در ناخودآگاه او زندگی میکند. در نگاهی کلی مسخرهباز را میتوان فیلمی خلاقانه، مسحورکننده و جسور دانست که چشماندازی جدید را پیش روی سینمای ایران بازکرده است.