سینماسینما، محسن جعفریراد
در روزهای آخر سال بهترین فرصت است که فارغ از هرگونه حاشیه و هیاهویی، به بهترین فیلمهای اکران شده در سالی که گذشت، بپردازیم که تماشای آنها می تواند در شب های بهاری، کمی از تلخی خانه نشینی! کم کند.
شبی که ماه کامل شد، ساخته نرگس آبیار
اجرای حرفهای در کارگردانی، ترکیب متناسب ژانر «ملودرام رومانتیک» با «درام اکشن»، بازیهای اثرگذار و برونگرا،فیلمبرداری در خدمت فراز و فرود داستان، کار سامان لطفیان که مثلا در یک دوم ابتدای فیلم، دوربین روی دست و حرکاتی سیال و رئالیستی دارد، اما در نیمه دوم، حرکاتی ایستا و طبق تونالیته رنگ ها، ترس و وحشت فائزه با بازی الناز شاکردوست را تشدید می کند. برگهای برنده دیگر، تدوین خوش ریتم، بازی های یک دست و موسیقی همدلی برانگیز آن است. فیلمی که هم رکورددار سیمرغ جشنواره فجر شدو هم در فروش اکران قابل توجهی داشت.
سرخپوست ساخته نیما جاویدی
وقتی از سینما حرف می زنیم، از چه چیزی حرف می زنیم؟ قاب بندی زیبایی شناسانه، توجه به نقاط طلایی کادر، طراحی صحنه و لباس در خدمت حال و هوای دیکتاتورمابانه یک زندان، بازی های درونگرایانه و ایستا که سر جایش برونگرا و پر اکت تبدیل می شود و فیلمبرداری هومن بهمنش که دوربینش باوقار و متین حرکت میکند به اضافه موسیقی نوستالژیک که سر جایش، حالت تعلیقی هم به فضا می بخشد. خلاصه اینکه عشاق سینما با دیدن فیلم سرخپوست، لذت خواهند برد چرا که ارجاعات درخشانی به فیلم های محبوب داخلی و خارجی دارد و علاوه بر این، مدیوم سینما و رنگ و لعابی که روی پرده نقش می بندد، به طور توامان مسحور کننده است.
قسم، ساخته محسن تنابنده
تنابنده بعد از شکست فیلم گینس– چه نزد مخاطبان و چه منتقدان- در جایگاه کارگردان، این بار در فیلم دوم خود نشان داد که غیر از بازیگری و فیلمنامهنویسی، مهارت خاصی هم در کارگردانی دارد. اجرایی دشوار از یک داستان بکر. قسامه به تصمیم دسته جمعی گفته می شود که با قسم خوردن راضی به قصاص می شوند و به این ترتیب با صلاحدید دادگاه، عمل قسامه اجرا می شود. یکی از امتیازات مثبت فیلم، یکدستی کار بازیگران است؛ از مهناز افشار به عنوان یک ستاره گرفته تا بازیگرانی مثل حسن پورشیرازی و محسن تناینده و کار سخت تنابنده در حفظ این انسجام است.
امتیاز مثبت بعدی میزانسن دهی و دکوپاژ جسورانه در فضای بسته به کمک تورج اصلانی در یک اتوبوس است. به این شکل که یک دوربین در ماشینی دیگر و دوربینی دیگر در ماشینی که بازیگران و هنروران در آن حضوردارند که نشان می دهد که تنابنده گام رو به جلو در ساخت یک فیلم تجربه گرایانه در فیلم قسم برداشته است.
از لحاظ مضمونی هم فیلم جسارت به خرج داده است. به عنوان مثال در گفت و گوی آدمها، سر هر موضوع پیش آمده، آنقدر قسم می خورد که در واقع ماهیت قسم را زیر سوال می برند، آن وقت همین آدمها قرار است، برای کشته شدن یک نفر قسم بخورند.
متری شیش و نیم، ساخته سعید روستایی
روستایی در فیلم اولش یعنی ابد و یک روز نشان داد که طبقه پایین شهر و مناسبات و انگیزههای آنها را به خوبی می شناسد و به خاطرهمین یک شناسنامه ملموس برای شخصیت های اصلی درام طراحی کرده بود. حالا در فیلم جدیدش به ژانر معمایی-جنایی پرداخته و جغرافیای یک خانواده را به یک شهر تعمیم داده و به نوعی جبرجغرافیایی ساخته که آدمها قربانی این جبر هستند. روایتی صریح، بی پرده، عریان، ساختارشکنانه و قابل انطباق بر مابهازاهای بیرونی، که کشف و شهود فیلمساز، شخصیت آنها را به شخصیت های خاکستری تبدیل کرده و شاید از معدود دفعاتی است که در سینما و تلویزیون ایران، پلیس و خلافکار با نمونههای واقعی، همخوانی دارد.
البته مشکل عمده فیلم این است که ساختار قابل توجه نیمه اول فیلم، فدای یک سوم پایانی و سخنرانی شعاری شخصیت خلافکار قرار گرفته است. در واقع هرچه فیلمساز در نیمه اول کاشت، در نیمه دوم، نتوانست محصول مورد علاقه اش را درو کند اما با همین دو فیلم و در حوالی سی سالگی ثابت کرده که می توان به عنوان «کارگردانی آینده دار» به فیلمهای او نگاه کرد، البته اگر به استعداد و مهارت هایش غره نشود.