سینماسینما، آرش عنایتی
گلوبر روشا برآمده از جنبشی موسوم به «سینما نوو» سینمای برزیل بود. فیلمهای متعلق به این جنبش در دهه ۶۰ میلادی، ترکیبی از «نئورئالیسم» ایتالیا و «موج نو» فرانسه با ماهیتی ضد استعماری بودند.
روشا، در فیلم «زمین در خلسه» (زمین محنتزده Terra em Transe) سرزمینی خیالی را به نام «الدرادو» بر نقشهی جغرافیا خلق میکند که آن چه در آن میگذرد به طور شگفت انگیزی منطبق با اتمسفر واقعی سیاسی هر کشور جهان سومی است. مارتینز، هنرمندی است که در بحبوحهی انتخابات میان دو قطب سیاسی رقیب بسان پاندول ساعت در نوسان است. یکی سرسپردهی امپریالیسم و دیگری سر برآورده از پوپولیسم است. یکی به یاری نخبگان و آن یکی چشم به یاوری تودهها دوخته است. یکی ملبس به تلبیس و شکوه سرمایهداری، آن دیگری ابلیسی در پناه شوکت کلیسا؛ مثلث عشقی که از ترکیب دیاز/سیلویا/مارتینز مبدل به سه ضلعی وییرا/ سارا/ مارتینز میشود اما مجموع جبریاش، همچنان جز فساد و تباهی حاصلی ندارد. هر چه در این تنازع، برای بقای سیاسی میبینیم همان نزاع دائمی و گویا ازلی است که آن سالها و اکنون در کشورهای آمریکای لاتین دیدهایم و میبینیم*. از وعده و وعیدهای ساختگی و پوچ، تا اختگی در برآورده کردن همانها. نفوذ و دستکاری بیگانگان از طریق کارتلهای اقتصادی پیش از انتخابات، تا دست به سر کردن کارتنخوابها پس از انتخابات. صدای نجواگونهی مارتینز (از خوانش اشعارش در اغلب نماها) و موسیقی فیلم با تمرکز بر سازهای کوبهای، جدال دائمی مارتینز را با خویشتن بر ملا میسازند. این همه را در مسیر تصاویری میشنویم که از فلاشبکی در ابتدای داستان آغاز میشوند. دوربین سیال، ناموزون و تصاویر سیاه و سفید پر کنتراستی که منطقِ چینششان بر آمده از ذهن هنرمندی است که رو به سوی مرگ دارد.
* به دلیل همین اشارات سیاسی، چند سالی نمایش این فیلم در برزیل ممنوع بود.