سینماسینما، زهرا مشتاق
هیچ اشکالی ندارد که به خود کمی استراحت بدهید. لباس گشاد و راحت بپوشید و خودتان را روی مبل ولو کنید. امیلی به جای شما مدام لباس های تازه و رنگی و شیک می پوشد.
باید از کمپانی عظیم نتفلیکس ممنون باشیم که در این روزهای سخت کرونایی، می شود با دیدن «امیلی در پاریس» کمی نفس بکشیم. سختی ها را فراموش کنیم و قدری رنگ ببینیم. چه اهمیتی دارد که امیلی دختری لوس و آمریکایی است که آمده پاریس تا آنها را شکل آمریکایی ها کند؛ یک سریال تک فصل و ده قسمتی را ببینید و ذهنتان را از همه چیزخالی کنید.
یک امیلی جوان و خوشگل که اندوه از دست دادن دوست پسر آمریکایی اش طول چندانی نمی کشد و خیلی زود با چند پیشنهاد تازه از سوی مردان فرانسوی رو به رو می شود. امیلی که با این فکر به فرانسه آمده که مدل شرکت فرانسوی را تبدیل به مدل آمریکایی بکند، کم کم در مسیر دو سویه تاثیرگذاری و تاثیر پذیری قرار می گیرد و همین قصه را پیش می برد. قرار نیست دعوا و زد و خورد بشود که البته می شود؛ مثل اصطکاک امیلی و رئیسش با بازی فیلیپان لروآ بولیو به نقش سیلوی. سیلوی، امیلی را اصلا حساب نمی کند و احتمالا از ارسال این بسته لوس با لباس های رنگی پنگی از آمریکا حسابی جا خورده و دادش درآمده؛ اما امیلی با بازی دوست داشتنی لی لی کالینز هم کوتاه بیا نیست. او همیشه ایده ای دارد. چیز تازه ای از آستین درمی آورد و دو همکار مردش را که رفته رفته او را آدم حساب کرده و رفیقش شده اند، به تحسین وامی دارد. حتی سیلوی جدی و مغرور را نیز کم کم متوجه خلاقیت های به روزی می کند که یک جنس یلخی بودن و رها شدگی آمریکایی در آن موج می زند. امیلی و سیلوی نه تقابل صرف، که تفاوت های بارز دو فرهنگ آمریکایی و فرانسوی را بی هیچ قضاوتی فقط نشان می دهد. خانه های پاریسی، زندگی های پاریسی، زندگی های متاهلین معشوقه دار، شیک و به روز بودن کلاسیک و مخصوص فرانسوی در برابر شکل و جنس زندگی آمریکایی از قضا نقاط قابل تامل این سریال است.
قصه یک خطی سریال این است؛ یک کمپانی عظیم در شیکاگو، یک شرکت لوکس پاریسی را می خرد و بعد امیلی کوپر را که تخصص و مهارتش مارکتینگ است به پاریس می فرستد. امیلی یک کلمه هم فرانسه نمی داند. آن هم میان لشکری از فرانسه زبان ها که ندانستن زبانشان یک توهین بزرگ تلقی می شود. اما امیلی چیزهایی دارد که این نقصی را که کم کم با یاد گرفتن فرانسه در حال رفع آن است، می پوشاند. امیلی به شدت پشتکار دارد. اهل جا زدن نیست. با هر شرایطی کنار می دهد و با بدترین اتفاقات خود را تطبیق می دهد تا سرپا بماند. او می ماند و ادامه می دهد. اگر من جای امیلی بودم همان شش روز اول چمدانم را می بستم و با اولین پرواز به نیویورک برمی گشتم. اما ویژگی این دختر جوان آمریکایی سازش با هر رویدادی به نفع خود است. او حتی پاپوش ها را از آن خود می کند. یعنی این توانایی را دارد که خودش را در سخت ترین شرایط حتی اثبات و تثبیت کند و شاید این عصاره و رمز موفقیت تمام آمریکایی ها باشد.
نکته جالب، حداقل برای من، حضور نام لیلی کالینز یعنی همین امیلی خانم، در میان تهیه کنندگان این سریال بود. یک دختر جوان رنگی پنگی که در عالم خارج از فیلم هم آنقدر پول دارد که در فهرست تهیه کنندگان امیلی در پاریس قرار می گیرد. چراغ ذهنتان را خاموش کنید و کمی کمدی رمانتیک ببینید.