سینماسینما، فریبا اشوئی؛
«دختری با کفشهای کتانی»، «من ترانه ۱۵ سال دارم»، «دیشب باباتو دیدم آیدا» و امسال هم در۴۳ امین جشنواره فیلم فجر، فیلم جدید رسول صدر عاملی با عنوان «زیبا صدایم کن» چهار گانه رسول صدر عاملی را کامل کرده است. چهارگانهای در ژانر درام، تم اجتماعی و با موضوع دختران نوجوان. موضوعی که بهنظر میرسد یکی از دغدغههای مهم فیلمساز در حوزه سینمای اجتماعی است و صد البته که دغدغه قابل تاملی هم محسوب میشود. چرا که تربیت و پرورش نسل آینده جامعه همواره در دامن همین گروه خاص و حساس جامعه خواهد بود. جامعهای که در تلاطم اتفاقات و رویدادهای مهم فرهنگی، سیاسی و اقتصادی گوناگون… تحولات مثبت و منفی فروانی را پشت سر گذاشته و همچنان نیز تاثیرات و تحولات مهم دیگری نیز پیش روی خود دارد، یقینا بیتاثیر بر زندگی افراد آن جامعه به خصوص نسل نوجوان و جوان آن نخواهد بود.
شیوه کاری رسول صدر عاملی بعنوان فیلمساز در روایت زیسته دختران نوجوان فیلمهایش، در حقیقت یافتن چالشهای شخصیتی و بال و پر دادن به آن چالش و … نهایتا هم وَرزدهی آن شخصیت با چالش پیش رویش است. این چالشها عمدتا محصول کاستیها و نواقص درونی شخصی، خانواده و یا جامعهای هستند که شخصیت در آن زیست کرده و میکند. فرآیندی که عمدتا در خلق قهرمان همه قصه ها تعقیب می شود. اما قهرمانان این گونه خاص فیلمهای صدر عاملی خیلی آرام و صبورانه تبدیل به قهرمان میشوند. آن قدر آرام پوستهشان را میشکنند و جوانه میزنند که مخاطب برای درک این تولد، نیازمند ثبت تک تک دقایق و ثانیههای روایت است. نوعی تایم لپس که مخاطب بتواند زمان و مسیر را برای خود و قهرمانش آرام و با جزئیات مرور کند.
«زیبا صدایم کن» یک عاشقانه آرام میان دو غریبه آشنا است. میان کودکی بد سرپرست با پدری عاشق که دیر زمانی است نبوده و اکنون هم که بازگشته، مُهر جنون بر پیشانی دارد. میان کودک بد سرپرست و مادری که او هم نبوده در حالی که همیشه بوده است؛ بوده است اما در جایی دور، در جایی نزدیک. همین نزدیکی.ها در امتداد خط بلند اتوبوس واحدی که جنوب تهران را به شمالش متصل میکند و جایی خیلی دور تا پشت خیال یک قاب عکس کنار فرمان یک وسیله نقلیه عمومی.
جنون پدر در حقیقت ارمغان جامعهای مجنون است که او را قربانی اعتماد و صداقتش کرده است و جنون مادر بواسطه ناامنی همان جامعه. جامعهای که در آن زیست متعارفی برای شهروندان تعریف و کد گذاری نشده و سرگردانی روزی رایج مردمانش بوده است.
شکل و اندازه روابط و برخوردهای شخصیتها در این جنس سینمای صدر عاملی از حلقههای کوچک به بزرگ تهاجمی و از حلقههای بزرگ به کوچک تسلطی است. اما سرانجام کار او این قاعده را میشکند و روایت را منطبق بر مهمترین قانون فلسفه و ریاضی، که همان پارادوکس (یگانگی و جمع اضداد) است از آشفتگی به نظم و از نفرت به عشق میرسد.
دختران نوجوان چهارگانه صدر عاملی ابتدا زخمی خارها هستند و در پایان در میان همان خارزار گُل میدهند و شکوفا میشوند. شکوفایی این دختران یعنی کاشت بذر امید برای آیندهای که جایی برای کینه و نفرت در آن نیست و آدمها یکدیگر را دوست خواهند داشت. همچنین معرفی چهرههای جوان و مستعد از دیگر اتفاقات خوب سینمای اجتماعی رسول صدر عاملی است. پگاه اهنگرانی، ترانه علیدوستی، سوفی کیانی و بالاخره ژولیت رضاعی در نقش زیبا از جمله این استعدادها هستند که اثرگذاری و مانایی قابلی در حوزه بازیگری سینما داشتهاند و توانستند متکی بر این پرورش و شکوفایی استعدادهایشان سالهای در سینما بمانند و نقشهای اثر گذار متعددی را ایفا کنند.