سینماسینما، محدثه واعظیپور
۱. آئین اختتامیه سی و نهمین جشنواره فیلم فجر به سنت یکی دو سال اخیر، از شبکه نمایش پخش شد. نکته عجیب در پخش اختتامیه از این شبکه، استفاده از مجری و کارشناسی است که شبکه نمایش بیشتر با کارکرد ممیز روی آنتن میفرستد تا پخش تلویزیونی مراسم را با اندکی تاخیر، ممیزی کند. جدا از حرفهای بیربط و گاه پرت و پلایی که مجریها، در این شرایط به زبان میآورند، توضیح واضحات و اشارههای تکراری و بیموردشان، آزاردهنده و عصبانیکننده است.
اگر قرار است مراسمی پخش شود، آنهم با تاخیر تا مسئول پخش شبکه بتواند حرفها، انتقادها یا نوع پوشش و حجاب را ممیزی و تعدیل کند، چرا یک مجری و کارشناس در استودیو حضور دارند تا به این شکل اصلاح و سانسور، وجاهت بدهند؟ پارسال شهریار ربانی با اجرای بسیار ضعیف و حرفهایی سطح پایین، مخاطب را آزار میداد، بین حرفهای برندگان میآمد و نفس مراسم را میگرفت. توضیح بیهوده و اطلاعاتی میداد که مخاطب جشنواره همه آنها را میداند. امسال گیسو احمدی، قرار بود این کار را انجام بدهد، اما ریتم برنامه، نوع پوشش برندگان و کمی سعه صدر مسئول پخش شبکه نمایش، باعث شد نیازی به حرفهای او و کارشناس نباشد. تماشای این شلختگی و بی سلیقگی روی آنتن حیرتبرانگیز است، جشنواره فیلم فجر چهل سال است برگزار میشود و شبکههای تلویزیون در این سالها، به شکلهای مختلف آن را پوشش داده اند، چند سالی است که این مراسم را به اصطلاح زنده پخش میکنند، اما هنوز مجری، گزارشگرها و مسئول پخش، دستپاچه و ناشی هستند، گویی در حال گزارش صحنههای جنگی هستند و نمیتوانند اتفاقهای غیرقابل پیشبینی که مقابل چشمشان رخ میدهد، را کنترل کنند. اختتامیه سی و نهمین جشنواره فیلم فجر، به دلیل شیوع ویروس کرونا نسبت به دورههای قبل، کوتاهتر و سخنرانی زائد و طولانی در آن، کم بود. برگزاری اختتامیه این دوره نشان داد میتوان با حذف آیتمهای کشدار و حوصله سر بر، به اصل ماجرا پرداخت و مراسم را به موقع تمام کرد.
۲. این که اغلب آنهایی که نامشان در فهرست نامزدهای سی و نهمین جشنواره فیلم فجر نبود، مستقیم و غیرمستقیم نسبت به رای داوران موضعگیری کنند، طبیعی است. در این سالها که شبکههای مجازی، بستری برای اعتراض و انتقاد بوده، عادت کردهایم آنهایی که فیلمشان به جشنواره راه نیافته، آن را بیارزش، دولتی، شکست خورده و تجلی فساد و باندبازی بدانند، آنهایی که نامزد دریافت سیمرغ نمیشوند، گلایه کنند. آنهایی که سیمرغ مردمی را دریافت میکنند، یک جور خط و نشان بکشند و خلاصه همه ناراضی باشند. امسال هم از حرفهای بیربط بهنوش بختیاری و سحر قریشی، تعجب نمیکنیم. دو بازیگری که با وجود ادعای حرفهای بودن، هنوز نمیدانند یا نمیخواهند بپذیرند، نوع انتخاب و سینمایی که آنها در آن فعالیت میکنند، در هیچ دورهای راه به جشنواره فیلم فجر ندارد. در ادوار قبلی، هر دو فیلمهایی در جشنواره داشتهاند و احتمالا اگر تلاش کنند، مثل الناز شاکردوست بخت این را دارند که نامزد و برنده سیمرغ بلورین شوند. عجیب است اغلب معترضان، جشنواره را بیارزش میدانند و باز هم برای حضور در آن سر و دست میشکنند یا اخبار آن را پیگیری میکنند.
۳. ترکیب داوران سی و نهمین جشنواره فیلم فجر، این امید را به وجود آورده بود که نتیجه داوریها با کمترین اجحاف و تقریبا حرفهای باشد. وقتی فهرست نامزدها اعلام شد، جز چند مورد، پرسش اساسی و جدی وجود نداشت. کاش داوران، بازیهای متفاوت هوتن شکیبا در دو فیلم «ابلق» و «تیتی» را میدیدند. کاش بازی خوب بهرام رادان در «ابلق» دیده میشد. رادان در این فیلم، نقشی کاملا متفاوت با سایر تجربههایش ایفا کرده و شایسته نامزدی و حتی دریافت سیمرغ بلورین بود. بازی رضا عطاران در «روشن» قابل توجه است و او شایسته دریافت سیمرغ بود، اما نادیده گرفتن رادان در این بخش، ناعادلانه بود. باران کوثری و هدیه تهرانی دو بازیگری بودند که کاملا نادیده گرفته شدند و نبود نامشان در فهرست نامزدها، موجی از اعتراض را نثار داوران جشنواره کرد. انتخاب رویا افشار و اهدای دیپلم افتخار به ستاره پسیانی، اتفاق خوب این بخش بود. اهدای سیمرغ بلورین به گلاره عباسی با توجه به تفاوت نقش شهلا با کل نقشآفرینیهای او درست بود، اما نادیده گرفتن تهرانی و کوثری، حتی در حد نامزدی، اشتباه بزرگی بود. داوران فیلم «تیتی» را نادیده گرفتند، بازی خوب الناز شاکردوست در این فیلم، شایستگی نامزدی داشت و حذف شدن از نامزدی در بخش بهترین فیلم و بهترین کارگردانی، ناجوانمردانه بود. آنهم در جشنوارهای که اغلب آثارش، متوسط و زیر متوسط بودند.