کلاژی از موفقیت فیلم‌های پیشین/ نگاهی به فیلم «خائن‌کشی»

سینماسینما، گلاره محمدی
ملی شدن صنعت نفت، سرقت از بانک توسط مهدی بلیغ، دادگاه دکتر محمد مصدق و خرده داستانهایی دیگر، فیلمی ۱۱۸ دقیقه‌ای را تشکیل داده که «خائن کشی» نام دارد. مسعود کیمیایی در آخرین اثر سینمایی‌اش تلاش کرده برهه‌ای از تاریخ معاصر را به تصویر بکشد که از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. حضور کاراکتری مثل دکتر محمد مصدق با بازی فرهاد آئیش به علت قضاوت‌هایی که همواره پیرامون این شخصیت ملی وجود دارد، ظرافت خاصی را می‌طلبد و آنچه بر پرده می‌بینیم حکایت از آن دارد که حساسیت لازم برای به نمایش درآمدن کاریزمای شخصیت مصدق وجود نداشته است. برای نمونه به سکانس جلسه دکتر مصدق دقت کنید؛ نخست‌وزیر کشور روی تخت و زیر پتو مشغول اداره امور است! یکی دیگر از شخصیت‌های شناخته شده که فیلم به آن پرداخته مهدی بلیغ است که کلاهبرداری باهوش در دهه‌های ۳۰ و ۴۰ بوده و در ابتدای فیلم هم در حال سرقت از بانک دیده می‌شود. اما نه شخصیت‌هایی که در عالم واقع حضور داشتند و نه آنها که به فراخور قصه (بر فرض وجود قصه) در فیلم حضور دارند، تبدیل به کاراکتری ملموس و پذیرفتنی نشده‌اند.
«خائن کشی» علیرغم بهره‌مندی از فضای بصری ویژه و کم نظیرش به واسطه طراحی صحنه و دکور سهیل دانش اشراقی و فیلمبرداری قابل قبول مسعود سلامی در خلق موقعیت‌های دراماتیک ناتوان است؛ گویی نخ تسبیحی وجود ندارد که دانه‌های آن (بخوانید شخصیت‌ها و روایت‌هایشان) را کنار یکدیگر قرار دهد. دیالوگ‌ها بیش از حد شعاری و باورنکردنی‌اند. تعدد شخصیت‌های فرعی و قصه نداشتن آنها عملاً حضورشان در فیلم را زیر سئوال برده و بیننده را با این پرسش روبرو می‌سازد که چگونه است فیلمی از مسعود کیمیایی فاقد کاراکتری جان‌دار، باورپذیر و ماندگار است؟ حذف شخصیت‌هایی با بازی الهام حمیدی، فریبا نادری، شکیب شجره، سام درخشانی آیا لطمه‌ای به روند فیلم می‌زند؟ البته که این موضوع به معنای آن نیست که سایر بازیگران اصلی یا فرعی حضوری تاثیرگذار و فراموش نشدنی دارند! لحظاتی از بازی مهران مدیری، امیر آقایی و حمیدرضا آذرنگ جذاب و تاثیرگذار است اما به یاد ماندنی؟ بعید می‌دانم. برای مثال شخصیت ماطاووس (یدالله رضوانی) را با کافه‌داری که حمیدرضا آذرنگ نقشش را بازی می‌کند مقایسه کنید. گرچه آذرنگ تلاش کرده بازی قابل قبولی ارائه دهد اما به گمانم همچنان ماطاووس با اختلاف زیادی بهترین است.
در «خائن کشی» صحنه‌ها و گاه دیالوگ‌هایی از فیلم‌های پیشین کیمیایی نیز دیده و شنیده می‌شود؛ از نماهای داخل حمام عمومی که شبیه «قیصر» است تا فضای سرد و مه آلود که «سرب» را به خاطر می‌آورد، از مرد ارمنی صاحب کافه که یادآور شخصیت ماطاووس در «ضیافت» است تا اسب‌هایی که خاطره «رد پای گرگ» را به یاد می‌آورد و در نهایت نارنجک‌هایی که انفجار آنها پایان فیلم «سلطان» را در خاطر زنده می‌کند. اما این نمونه‌ها فقط و فقط یک حسرت را در دل مخاطب می‌نشاند؛ اینکه کارگردان صاحب‌نامی چون کیمیایی که ۵۰ سال پیش دومین فیلمش «قیصرر اثری جریان‌ساز در تاریخ سینمای ایران بود، حالا و پس از ساختن بیش از ۳۰ فیلم سینمایی، کلاژی از آثار موفق خود را تکرار کرده و نتوانسته فیلمی بسازد که تاثیرگذار و ماندگار باشد.

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 170176 و در روز پنجشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۰ ساعت 16:42:09
2024 copyright.