سینماسینما، امیرعلی نصیری
لتیان ماجرای سفر تفریحی گروهی از دوستان به نزدیکیهای سد لتیان است؛ طاها (امیر جدیدی) و سلما (پریناز ایزدیار)، یاسی (سارا بهرامی) و رضا (حسن معجونی) و برادرزاهاش، مانی (علیرضا ثانیفر) به ویلای مریم (ستاره پسیانی) میروند. ولی با مرور زمان متوجه میشویم که این سفر کوتاه، ابداً تفریحی نیست و رازها کمکم برملا میشوند.
بهزعم من، قشر متوسط تحصیلکرده شهری، دغدغه اصلی لتیان است؛ طبقهای که در دهه اخیر (چه در سینما و چه در جامعه) در حال سپرده شدن به فراموشی است (رضا را به یاد بیاورید که در جایی از فیلم میگوید: «اینا اومدن بساط ما رو جمع کردن رفتن»). قشری که معتقدم اصغر فرهادی به بهترین وجه آن را تصویر کرده است و تقابل آن با طبقه بورژوازیِ تازه به دوران رسیده در لتیان دیدنی است.
چهار هنرمند در شکلگیری فضای بصری هر فیلم نقش دارند: فیلمبردار (ادیب سبحانی؛ که حدس میزنم از عکاسی به سینما آمده باشد)، طراح صحنه (محسن نصرالهی؛ که قبلاً سرخپوست و متری شیش و نیم را از او دیدهایم)، طراح لباس (سارا خالدی) و چهرهپرداز (ایمان امیدواری؛ امیرجدیدی را ببینید که با ریش آشناییزدایی میکند). از این حیث، لتیان یکی از بهترین فیلمهای ایرانی است که در دوران خانهنشینی کرونا دیدهام.
فیلم گوشهچشمی هم به بیماریهای روانی دارد؛ طاها دچار پارانویا یا بدگمانی است. سلما نیز به گفته خودش پس از جدایی و از دستدادن جنینش، مبتلا به افسردگی شده و تحت درمان بوده است. چه خوب که لتیان غیرمستقیم درباره این بیماریهای آگاهی میدهد.
علی تیموری (که سینما را با دستیاری شروع کرد) در همکاری با اکتای براهنی (که پس از پل خواب دارد تبدیل میشود به جنایینویس قابلی در سینمای ایران) اثر تفکربرانگیزی ساخته است و ما را منتظر کار بعدیاش نگه میدارد.
پینوشت: دلم نمیآید که در پایان اضافه نکنم تماشای لتیان مرا به یاد دو فیلم انداخت: اول درباره الی… که هدف اصلی دیدار دو نفر (مانی و سلما) با هم است و صحنهگردان ماجرا این بار یاسی (معادل سپیده درباره الی) است. دوم هتتریک، فیلم دیگری از تهیهکننده همین فیلم؛ بهخاطر حضور امیر جدیدی و پریناز ایزدیار و دوربین عکاسی که صحنهها را ثبت میکند.