گنجی که دهان روح را تلخ می کند/ نگاهی به «کشتارگاه»

سینماسینما، زهرا مشتاق

حدود دوسال قبل برای انجام کاری به آبادان رفتم. همه چیز گران بود. بسیار گران تر از معمول. میوه های داخل بازار بی کیفیت، کوچک و پلاسیده، گوشت گران بود و بدتر از همه قیمت ماهی و مثلا ماهی صبور که یکی از غذای اصلی جنوبی ها است. یعنی مردمی که کنار شط زندگی می کنند و غذایشان همیشه از همین دریا با قیمت های ارزان یا حداقل مناسب تهیه می شد، دیگر توان خرید نداشتند. مردم عصبانی بودند. جمع شده بودند، جلوی فرمانداری تا جاهای مرتبط دیگر. کسی به حرفشان گوش نکرده بود. کسی صدایشان را نشنیده یا نخواسته بودند که بشنوند. مرزنشین ها اغلب زندگی اسفباری دارند. جنوبی ها دردناکتر، بعد از آن همه سال جنگ و ویرانی تحمیل شده.
کشتارگاه درد این روزهای جنوبی هاست. پول بی ارزش شده ما و عراقی هایی که به راحتی با لنج و بلم از یک سمت شط، به یک دست دیگر آب می روند و بازار را با دلارهای خود جارو می کنند و می روند. میدانی ها تا فروشنده های جزء هر چه دارند و ندارند می فروشند به عراقی ها. پس مانده ها می ماند برای مردم بومی. کشتارگاه روایت همین اتفاق است، آنچه به شکل دردناکی جنوب نشستگان را دچار مشکل کرده.
قصه ای خوب، واقعی و درست و بجا دراماتیزه شده، قصه ای که روان تعریف می شود. ترس دارد، دلشوره می آورد. نگرانی ایجاد می کند. آدم را همسو می کند، با امیر، با اسرا، با عبد، حتی آقای متولی که در سرازیری پارکینگ با تمام قوا حرکتی می کند که حاصل پیروزی است. حاصل سگ دوزدن آدم های پولدار همیشه برنده است. آدمی که از ور خوبش خودش را نشان می دهد و می رسد به ور ترسناکش که چند نفر را مثل آب خوردن نفله می کند و خودش را چه خوب، خوب و بی گناه نشان می دهد. نقطه اتکای کشتارگاه فیلمنامه محکمش است. فیلمنامه ای که زیرپایش، سیمان سفت و سخت تحقیق دارد. باید پژوهش میدانی درست درمانی صورت گرفته باشد که حاصل آن شده باشد کشتارگاه. اخبار روزنامه ها و سایت ها پر از سوژه است. نه فقط صفحه حوادث، صفحه های اقتصادی، سیاسی، جامعه، شهرستان ها. قصه همان سنگ درشت و بی شکل است که باید آنقدر تراشیده شود که گنج پنهان بیرون بیاید، سروشکل پیدا کند. کشتارگاه با آن فونت تیزی که نوشته شده، همان گنج است. همان گنجی که دهان روحت را تلخ می کند. با آن فیلمبرداری درخشان و پر از سایه روشن، بازی در نور و تاریکی، صورت هایی با ورهای روشن و تیره، برآمده از ویل های درون، کشمکش میان خوبی یا پلیدی. فیلمبرداری احسان رفیعی جم، فرزند اصغر رفیعی جم، فیلمبردار قدیمی سینمای ایران که بی گمان از ستون های محکم و قرص کشتارگاه است. فیلمبرداری احسان رفیعی جم به کشتارگاه نفس داده، حظ بصری و اندیشه بخشیده است. تصویر فقط تصویر نیست. برآیند فکر است. خاستگاه و ترجمانی برای روایت قصه ای تلخ، سرد و انباشته از بخارهای یخ زننده.
و به قول دوستی که درباره حسن پورشیرازی چنین می گفت: دیدی چیزی حسابی می رسد، پورشیرازی هم حسابی رسیده و پخته شده. بازی حسن پور شیرازی در کنار امیرحسین فتحی و بازی های همیشه جذاب و لعنتی مانی حقیقی و نگاه های پرچالش باران کوثری و خیلی چیزهای دیگر کشتارگاه را چندین سروگردن از فیلم های این روزهای در حال اکران مجازی ممتاز و متمایز می سازد. کشتارگاه عباس امینی که نگاه جست و جو گر فیلمسازی است که حاشیه ای چند ساله را به متن کشانده است تا محکم به صورت شخص بیننده بکوبد. اگر تحمل این سیلی سخت را ندارید، کشتارگاه را نبینید.

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 137005 و در روز یکشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۹ ساعت 14:32:15
2024 copyright.