یادداشت‌هایی بر چند فیلم مستند جشنواره سینماحقیقت(۴)

سینماسینما، ایلیا محمدی‌نیا

فیلم«نت‌های مسی یک رؤیا»؛ مستند یا داستانی؟ مساله این است

فیلم «نت‌های مسی یک رؤیا» به کارگردانی رضا فرهمند ایده جذابی دارد اینکه در میان خرابه های شهر یرموک در سوریه که ساکنانش خود آورگانی از فلسطین هستند چند نوجوان از دختر و پسر تصمیم می گیرند کنسرت موسیقی برگزار کنند آن هم با دست خالی و به همین جهت تلاش می کنند هزینه های آن را از محل فروختن سیم های مسی خانه های ویران شده از جنگ فراهم کنند و…
کارگردان به رقم آنکه ایده جذابی دارد و البته مواد لازم برای بسط و گسترش آن را با توجه به خانه های ویران برای جمع آوری سیم های مسی برای تامین هزینه های برپایی کنسرت، خیلی زود و بی هیچ دلیل قانع کننده ای از ایده جذابش دورشده و از پسرک نوجوان ملوک با آن سن و سال قهرمانی می سازد که یک تنه می خواهد باعث آشتی پدری با خواهر و بچه هایش شود و یا برای دخترهای نوجوان رنگ بخرد که آنها نقاشی کنند و…
فیلمساز در ایجاد فضایی جذاب در روابط فی مابین بچه موفق عمل می کند اما مشکل آنجاست که در واقع نمی داند با ایده جذاب فیلمش چگونه برخورد کرده آن را در سراسر فیلم گسترش دهد به همین جهت خرده داستان های فیلم همانند وصله های ناجوری در فیلم نمایان شده کارکردی بیش از افزایش زمان فیلم نمی یابند. به همین جهت هم هست که ایده جذاب شروع فیلم با سکانس کنسرت بچه ها در میان تلی از ویران و خرابه های ناشی از جنگ باور پذیر نمی شود.
اما آنچه که درفیلم «نت‌های مسی یک رؤیا» بیشتر از هر چیزی به چشم می آید این است که فیلم از جمله آثاری است که تکلیف مخاطب با آن معلوم نیست. به عبارتی مخاطب نمی داند با یک اثر مستند روبرو است یا داستانی. البته که وقتی فیلم را در جشنواره فیلم مستند حقیقت آن هم به عنوان یکی از آثار بخش مسابقه ملی ببینید باید اعتماد کرده و یقین حاصل کنید که حتما با یک اثر مستند مواجه هستید. اما آنچه که از فیلم درک می شود چندان همخوانی با داشته ها و دریافت ها از یک اثر مستند ندارد. فیلم بر مبنای یک فیلمنامه کاملا داستانی شکل گرفته با میزانس ها و بازی هایی که با مولفه های سینمای داستانی همخوانی دارد. البته باید گفت فیلم محصول سیاست های غلطی است که بعضی از مدیران سابق سینمای مستند برای همگانی کردن آن و جذب مخاطب در پیش گرفته بودند. ایده جذاب و البته ناپخته «سینمای مستند برای همه».

«جمیله » اتفاق خوب جشنواره بود

جمیله ساخته محمدباقر شاهین فیلم تلخی است. آنچه که فیلم را تلخ می کند نه پایان دردآور آن (که به نظرم قوت فیلم است) که خط اصلی داستان فیلم است جاییکه جمیله زن جوان فیلم دو چشم خود را در جنگ از دست می دهد و دیگر نوری را لمس نخواهد کرد و درعین حال همسرش کسی است که به خانه های ویران و خالی از سکنه ناشی از جنگ نور می رساند. اشارتی دردناک به این است که صدمات اقتصادی ناشی از جنگ و ویرانی روزی جبران می شود اما آنچه که هیچگاه جبران پذیر نیست آسیب های روحی و جسمی ناشی از جنگ است. یعنی آنچه که بر جمیله و خانواده اش رفته است. فیلم اگر چه در جغرافیای سوریه می گذرد اما فیلمساز تلاش می کند با نگاه انسانی به سوژه فیلم ابعاد جهانی را برای پیام تلخ فیلمش پیدا کند چیزی که در فیلم جمیله به خوبی احساس می شود. در فیلم جمیله کارگردان در مقام ناظر است و تلاشی نمی کند برداشت خود را به مخاطبش دیکته کند. هر چند قضاوت درباره آنچه که بر جمیله و زنان و مردان و بچه ها ی آسیب دیده از جنگ می رود نیازی به قضاوت ندارد. درد صدمات ناشی از جنگ هر جای جهان یک رنگ دارد.
فیلمساز اگر در پرداخت شخصیت جمیله حوصله بیشتری به خرج می داد. تا تماشاگر با ابعاد شخصیتی دیگر او همچون علاقه مندی ها و آرزوها و…آشنا شود به حتم با فیلمی اثرگذارتر مواجه می شد. هر چند در نسخه فعلی هم با حذف پلان هایی که ارتباط چندانی با مساله جمیله نداشت همچون درگیری پدر و مادرش فیلم ریتم بهتری پیدا می کرد.
به هر روی در کارنامه فیلمسازی محمد باقرشاهین فیلم” جمیله” اتفاقی رو به رشد و در خورتوجه محسوب می شود

مستند «همه‌ چیز درباره آرزو » جذاب و پرکشش است

مستند «همه‌ چیز درباره آرزو »به کارگردانی و تهیه‌ کنندگی کتایون جهانگیری از جمله معدود فیلم های مستند جشنواره فیلم حقیقت بود که در آن ریتم و ضربآنگ فیلم به خوبی در خدمت مضمون آن بود. فیلم داستان «آرزو ماده پلنگی بودکه بعد از سه هفته اسارت در تله توانسته بود خود را از شر آن برهاند و به خانه ای روستایی پناه برد و…
اتفاق خوب فیلم عمل جراحی ستون فقرات آرزو بود که برای نخستین بار در چنین ابعادی امکان بروز پیدا می کرد و باعث شد این پلنگ ماده برای زندگی معمولی خود مشکلی نداشته باشد اما آنچه که باعث حسرت بود عدم کارشناسی درباره مکان آزاد سازی دوباه آرزو بود که باعث شد اتفاقات عجیب و غریبی برای این پلنگ بیفتد. کتایون جهانگیری در فیلم خود تلاش کرد بخشی از بحران های زیست محیطی را که ناشی از عدم اگاهی مدیران ارشد این حوزه بود نشان دهد. اینکه همیشه نباید بومیان منطقه را مسبب همه اتفاقات ناگوار زیست محیطی دانست خاصه آنجایی که آرزو به امید بهبودی، تن نحیف خود را به روستایی می رساند که به نظر آدم هایی شبیه همان آنها که باعث جراحتش شدند در آن ساکن هستند اما آرزو بهتر از بسیاری از آدمیان مدعی درک درستی از شرایط پیرامونی اش داشته سره را از ناسره تشخیص می دهد.
کارگردان همچنان که گفته شد داستان جذاب خود را بی هیچ اضافه گویی مرسوم اینگونه آثار روایت می کند و همین امر باعث جذب تماشاگر فیلم می شود.

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 127310 و در روز دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۸ ساعت 18:13:29
2024 copyright.